مصاحبه با فراستخواه دربارۀ پروتستانتیسم
در آغاز قرون وسطا و در زمانی که سنتآگوستین «شهرخدا» را نوشت شهر زمینی اروپاییها (امپراتوری رم) از هم گسسته و ضعیف شده بود. او همه شکوه و عظمت را در آن آسمان الهی نشان داد. الهیات محبت از اینجا نشات گرفت. پس به این معنا، در الهیات مسیحی از ابتدا آسمان در برابر زمین نیست بلکه در صدد التیام آن است. در پایان قرون وسطا نیز، پروتستانتیسم مسیحی در شرایطی شکل گرفته که شهر زمینی اروپاییها در رونق و جنب و جوش است، در اینجا هم آسمان به کمک زمین میآید، اما این بار نه برای التیام بلکه برای تایید و پشتیبانی از جنب و جوش کار و تلاش در آن….
لوتر میگوید کار بر روی زمین (برای تولید ارزش افزوده) در حقیقت اجابت دعوت خداست …
نجات و رستگاری اخروی نه صرفا از طریق انجام دادن شعائر دینی (به تسبیح و سجاده و دلق) بلکه با خدمت به خلق و التزام به منافع عمومی نیز به دست میآید….
پیشتر ویلیام اکامی از ایمان فردی به عنوان تجربهای شخصی و اجتماع آزادانه مومنان برای تامین فلاح (نه متاع دنیوی) سخن گفته بود…
اما مهمترین وجه سکولار شدن در اروپا و سپس در ایالات متحده این بود که عرصه عمومی، منطق و اخلاقیات مستقلی داشته باشد، به صورت پیشینی بر له یا علیه هیچ عقیدهای نباشد و تابع گفتگوی منصفانه، اقناع متقابل و توافق رضایتبخش عمومی باشد….
در مسیحیت دو رویکرد الهیاتی متمایز بود؛ یکی رویکرد «الهیات تجربهگرا» و دومی «الهیات عقلگرا و استدلالگرا»….
نواندیشان دینی ما به الهیات سنتی قانع نشدند و با اقتباس از دستاوردهای الهیات پروتستانی، به تجربه ایمانی و هرمنیوتیکس روی آوردند…
متن کامل
دیدگاهتان را بنویسید