متن مصاحبه با فراستخواه در ویژهنامه «کنفرانس ملی پژوهش اجتماعی و فرهنگی»
به نقل از سایت انجمن جامعهشناسی ایران
آذر 89
مسألهها؛ حوزۀ عمومی، پژوهشهای علمی
۱- پیشینه و کارنامه پژوهشهای اجتماعی و فرهنگی در کشور چگونه بوده است؟
ابتدا مقدمه کوتاهی دربارۀ پژوهش اجتماعی و فرهنگی عرض میکنم. زبان، مجموعهای از علایم ارتباطی خنثی وبیطرفانه نیست. کاربرد زبان و راهبردهای انتخاب واژهها و فراوانی مبادلۀ آنها در یک جامعه، از یک رشته تحولات گفتمانی حکایت میکند. زبان حاوی نشانه شناسی «تودار» ومعناداری است.
زبانِ گروههای اجتماعی را میتوان به نوعی تظاهرات انها تلقی کرد. مثلا در تاریخ ایران تنها از یک زمانی به بعد شاهدیم که کلمۀ وطن یا ملت یا پیشرفت یا ترقی وامثال آن به طرز معناداری بیشتر شده است تا تأکیدات گفتمانی خاصی را به میان بیفکند. هیچیک از این کلمات، تازه جعل نمی شدند اما فراوانی و نوع کاربرد وترکیبات آنها در ادبیات ومحاورات جامعۀ ما، واجد استرسها و کنایههایی از تغییر هنجارها وعلایق و افق دید ونگاه گروههای اجتماعی بود. این تأکیدها البته بتدریج جا میافتادند و کلمات، عادی میشدند ولی همیشه هم به این آسانی نبود و کاربرد برخی واژگان تا مدتها بحث انگیز ومحل اختلاف میماند.
با همین مقدمۀ مختصر میتوان در پشت«پژوهش اجتماعی وفرهنگی» انواع تأکیدها مانند خردگرایی، اهمیت علم ورزی مدرن و گروههای مرجع جدید را احساس کرد. پژوهش اجتماعی وفرهنگی میخواهد اشعار بدارد که مشکلات اجتماعی و فرهنگی جدی در ایران وجود دارد و برای آنها راه حلهای آمادۀ سنتی و هیأتی یا ایدئولوژیک و تئوکراتیک و بوروکراتیک جواب نمی دهد، بلکه نیازمند بررسی عقلانی و عمومی با روشهای علمی باز و محدود نشده هستند. اینجا نگاه تازهای را شاهدیم، نگاهی که در آن، تکلیف امور از پیش مشخص نیست و انسانیت جدید در مقام سوژه عرض اندام میکند و خود را فاعل شناسایی و کارگزار عالم میداند. پیشینۀ این فکر به عصر روشنگری و تحولات جدید دنیا بر میگردد و ازیک زمانی به ایران هم راه مییابد.
وقتی در قبل از انقلاب و در سالهای دهۀ سی شمسی، مؤسسه مطالعات و تحقیقات اجتماعی دانشگاه تهران و نشریۀ علمی آن پایهگذاری میشود در واقع از ظهور گروههای مرجع تازه ونهادهای علمی مدرن برای بررسی عقلانی وعمومی مسائل اجتماعی ایران حکایت میکند. در این مؤسسه شاهد همکاری پژوهشگران غربی و ایرانی هستیم. برای مثال در آنجا راجع به فرار مغزها، نحوه گردش درآمدهای نفتی، مناطق فقیرنشین شهری و روستاها پژوهش میشود. این پژوهشها یک نگاه علمی- انتقادی به سیاستهای دولت و یک نگاه از سر تأمل در واقعیتهای اجتماعی و فرهنگی دارند.
یا وقتی کنشگران فکری جامعه در سال 1355سمینار «کیفیت زندگی» راه میانداختند میخواستند بگویند که پا به پای رشد کمّی کشور در اقتصاد و مدرنیزاسیون اجتماعی و فرهنگی، هنوز مسألهای تحت عنوان کیفیت زندگی خانوادهها و محیط زیست و اخلاق اجتماعی وجود دارد وکار دستمان خواهد داد.
کما اینکه وقتی در دورۀ قطبی در دهۀ 40، در تلویزیون گروه دانش به وجود میآید حاکی از احساس نیاز روشنفکران آن دوره درباب عمومی کردن نگاه علمی به مسائل فرهنگی واجتماعی است.
وقتی در سال 1355، «سمینار کتاب» راهاندازی میشد برای دادن علائمی هشدار دهنده به متولیان خودخواندۀ فرهنگ بود که اصرار بیمارگونه بر سانسور سبب خواهد شد دولت برای اهل فکر تبدیل به دیگری بشود و به تعارضهای مسأله ساز بینجامد که انجامید.
۲- وضعیت کنونی پژوهشهای اجتماعی و فرهنگی در ایران چگونه است؟
پژوهش اجتماعی وفرهنگی به معنایی که عرض کردم در ایران متأسفانه نتوانسته است توسعه پیدا بکند، علتش در قبل از انقلاب، اولا سایۀ اقتدارگرایی دولتی و ثانیا غلبۀ نگاه فنی – کمّی و صرفا اقتصادی به توسعه بود و بعد از انقلاب نیز ریشۀ اصلی قضایا، ملغمۀ عجیبی از سنت و ایدئولوژی بود که آنهم در تصاحب حکومت قرار داشت و تکلیف همه چیز میبایستی از داخل آن در میآمد و این چندان محلی جدی برای گفتگو و بررسی و جستجوی آزاد وانتقادی علمی درباب مسائل فرهنگی واجتماعی در سپهر عمومی باقی نگذاشته است.
پژوهش در باب مسائل اجتماعی وفرهنگی هم به حوزۀ عمومی محدود نشده و هم به بازار رقابتی دانش نیاز دارد وما در هر دو امر با مشکلاتی دست به گریبانیم. در یک چنین وضعیتی، بخشی از ظرفیتهای فکری و علمی ما به صورت مهاجرت مغزها از دست رفته وبخشی دیگر به انزوا وانفعال سوق یافتهاند. دولت گرایی سبب شده است که نهادهای مدنی و منابع و مجامع غیر دولتی چندان در حوزۀ تحقیقات فعال نیستند.فراموش نکنیم که 95 درصد از کل اعتبارات پژوهشی بسیار اندک ما در تصاحب بخش ناکارامد دولتی است. از سوی دیگر نخبه گرایی سنتی – ایدئولوژیک، مانع از استفادۀ مطلوب از پژوهشگران نسل جدید دانش آموختۀ ایرانی میشود. نخبگانی که اساسا زبان این نسل را نمی دانند و ناهمزمانی با آنها دارند.
- وضع مطلوب به نظر شما چگونه باید باشد؟
پژوهش اجتماعی وفرهنگی، پویایی شناسی (و داینامیزم) خاص خود را دارد. پژوهش، صرفا عمل معرفتی «فنی –آکادمیک» نیست بلکه فرایند اجتماعی نامتجانسی هست. در او خطا هست، تکثّر هست( که هیچ یک از این دو را ما تحمل نمی کنیم). در او متن ومحتوا به هم آمیختهاند، رسانه ومحتوای رسانه در هم تنیدهاند، نهادهای علمی با عاملان فرهنگی واجتماعی همکنشی میکنند، قواعد وساختارها و هنجارها و رویهها دخالت دارند. اگر بخواهم در قالب نظریهای این را یاداوری کنم باید به «نظریه کنشگر- شبکه» ( ANT ) اشاره بکنم.
پژوهش اجتماعی وفرهنگی نیازمند شبکهای در مقیاس آزاد است. در او انواع موجودیتها هست که موجودیتشان سرشت ارتباطی دارد( در زبان دانش آموزی به این Relational Materiality میگوییم). یعنی همه موجودیتها از ارتباط با هم کسب اهمیت میکنند. از طریق این این نوع شبکه است که مشکلهای اجتماعی وفرهنگی ما که یکی دوتا هم نیستند، ابتدا باید بتوانند از داخل پرانتزهای تبلیغات رسمی و گفتارهای دولتی بیرون بیایند و در حوزۀ عمومی بیان وعیان وآفتابی بشوند وسپس توسط کنشگران فکری ونهادهای علمی به صورت مسألههای پژوهشی درآیند.
برای این کار،لازم است از یکسو مطالبات ومشکلات گروههای اجتماعی و بویژه گروههای به حاشیه رانده شده و فراموش شده از طریق جنبشهای اجتماعی و نهادهای مدنی وارد حوزۀ عمومی بشود واز سوی دیگر متفکران و محققان، انگیزه و امیدواری و امکان وآزادی علمی واستقلال حرفهای کافی داشته باشند تا به سر وقت این مسألهها بروند و از طریق بازار پژوهشی غیر انحصاری، به تقاضایهای اندیشهای و دانشی برای بررسی مسائل اجتماعی وفرهنگی، برنامههای پژوهشی کارامدی تدارک ببینند و تولید و عرضه بکنند و بتوانند نتایج غیرقابل پیش بینی خود را راحت انتشار بدهند.
در دنیایی که تأکید برآن است که تفکر وتحقیق حتی نباید در حصارهای مونوپولی دانشگاهی وبرج عاجهای آکادمیک و تنگ نظریهای درون رشتهای محصور بشود، پژوهشهای فرهنگی واجتماعی در کشور ما هنوز باید بکوشد تا هنوز موجودیت خود را در بیرون از خدَمَگی ایدئولوژی رسمی و مستعمرگی دولتی اثبات بکند.
دیدگاهتان را بنویسید