متن کامل و تحریر یافته سخنرانی بهمن 1389 فراستخواه درباره «روندها و آیندههای دینورزی در ایران»
همایش توسعه فرهنگی، راهبردها و هشدارها، دانشگاه آزاد اسلامی اراک
مقدمه
آنچه میآید خلاصۀ فشردهای از تحقیق نویسنده به روش فراتحلیل، بر روی 56 پژوهش صورت گرفته درباب دین باوری ودینداری در ایران است. نویسندۀ کم بضاعت آرزو میکند که امکان و توفیق انتشار تفصیلی آن فراهم بیاید تا به دقت مورد نقد وبررسی اهل نظر قرار بگیرد. در این مطالعه، منظور از دین همان است که در امر واقع اجتماعی وبشری به صورت نگرشها و رفتارها و نهادها آشکار میشود. مقیاس مؤلفههای دینی بر مبنای مقیاس «گلاک و استارک» در چهار بُعد « 1.اعتقاد دینی، 2.تجربۀ دینی، 3.پیامدگرایی دینی و 4.مناسک دینی » منظور شده است.
هدف و روش
هدف از تحقیق نویسنده، دستیابی به شناختی دربارۀ آیندۀ جامعۀ ایران در حوزۀ دینورزی است. به امید حق که از آن در عمل اجتماعی مرتبط با حوزۀ دینورزی مردم، استفادۀ کاربردی بشود. دو پرسش مطالعه عبارت بودند از: 1. روندهای دین باوری ودینداری در جامعۀ ایران چگونه است؟ و 2. احتمالات آتی پیش رو کدامند ؟ روش تحقیق، مرور اجمالی مطالعات و فراتحلیل تحقیقات قبلی در حوزۀ دینورزی بوده است.
صرف نظر از منابع جهانی متعددی که برای تدارک پایههای نظری تحقیق مورد استناد قرار گرفته است، تعداد 56 «تحقیق پیمایشی و میدانی وموردیِ ملی » راجع به دین باوری ودینداری در ایران توسط نویسنده بررسی و فراتحلیل شده است. دو مورد از این تحقیقات، مربوط به پژوهشهای قبلی خود نویسنده است که هر دورا به روش کیفی انجام داده است(و خلاصۀ یکی از آنها قبلا در همین وبلاگ وبا عنوان «نمایی از دینورزیدن جوانان طبقه متوسط شهری در ایران؛ مطالعه موردی مراسم محرم» منتشر شد) و پنج مورد نیز متعلق به تحقیقات پایان نامهای تحصیلات تکمیلی دانشجویانی بوده است که نویسنده مسؤولیت استاد راهنمایی آنها را برعهده داشت.
پایه نظری
با توجه به پیچیدگی موضوع دینورزی و نیز تفاوتهای فرهنگ وجامعه ایران، یک نظریه خاص نمیتواند امر دینورزی در آن را به صورت خطی توضیح بدهد. در عین حال میتوان از ظرفیتهای متنوع نظریات، برای توضیح ابعاد وروندهای مختلف دینورزی در ایران بهره گرفت. برای این منظور، از نظریۀ «دین به مثابۀ امکان و نیز بازار دین» پیتر برگر، نظریه چارلزتیلور مبنی بر «عرفی شدن بدون بیاعتباری دین در حوزۀ عمومی»، نظریۀ گریس دیوی مبنی بر «تنوع عرفی شدنها وتحولات صورتهای دینورزی»، نظریه هرویو لژه ؛ مبنی بر «حافظه دینی»، و نظریۀ اینگلهارت ونوریس مبنی بر« امنیت وجودی» استفاده شده است.
وضع دین باوری و دینداری در ایران دارای وجوه مختلف وپیچیده و حتی ناسازی است و خود را با چند نمود اجتماعی آشکار میسازد. روندهای دینورزی در ایران در نمودهای هفتگانۀ زیر بررسی شده است: 1.نمود جمعیتی دینداری در مقیاس بزرگ، 2.تفاوتهای نسلی دینداری، 3.قشربندی اجتماعی دینداری، 4. تحول در الگوی دینورزی، 5.ابعاد سیاسی دینداری، 6.ابعاد هویتی دینداری، 7.ابعاد ارتباطی و رسانهای دینداری
یکم.روندهای جاری
1.جمعیت دیندار ومتغیرهای جنسیتی وسنی
دین باوری و دینداری در نمود کلان جمعیتی خود، همچنان وجه مشخصۀ غالب و پایدار جامعۀ ایرانی بوده است. فراتحلیل پیمایشهای انجام گرفته وتحقیقات متعدد در طی چند دهۀ گذشته، این را تأیید میکنند. درصد بالایی از مردم در پیمایشها اظهار کردهاند که خود را در مجموع قائل و عامل به دین میدانند. این دادهها شاید با نظریۀ اینگلهارت قابل توضیح باشند. جمعیت بزرگی از دینداران در مقیاس جهانی شکل میگیرد و حتی با استفاده از امکانات مدرن خود را بازتولید میکند. دین باوری و دینداری زنان به طرز معنا داری چند درصدی بیش از مردان بوده است. دینداری زنان در چرخههای بعدی رشد «جمعیت دینداری» مثلا از طریق نقش آنها در تربیت فرزندان عامل مؤثری در رشد دینداری است.
شواهد نشان میدهد که مادران بیش از پدران در فعالیتهای تحصیلی بچهها و نیز زندگی روزمرۀ آنها حضور دارندو مشارکت میکنند و روحیات آنها در فرزندان بازتولید میشود. وجه جمعیتیِ دینداری از طریق خانوادهها ومدارس وطی فرایند اجتماعی شدن، به فرزندان منتقل میشود. نسل کم سن وسالتر ، بیشتر مذهبی هستند. اما عوامل بعدیِ «رسانهای وارتباطیِ» دنیای امروز نیز در مجموع بازتابی از فرایندهای عرفی شدن هستند وتأثیرات خاص خود را دارند. طبق تحقیقات ایرانی، هرچه سن جوانان دانشجو افزایش مییابد، دینداری آنها ضعیفتر میشود و آنها تمایل کمتری به انجام مناسک و شعائر دینی نشان میدهند و حضورشان در نهادهای دینی نیز کمتر میشود.
شواهدی تجربی از بیدین شدن جمعیت جوانان در مقیاس کلان وجود ندارد. پس این تلقی عمومی که جوانان از دین بر میگردند چندان دقیق ومبتنی بر شواهد پژوهشی نیست. شاید منشأ این نوع تلقی ِ شایع، چیز دیگری است وآن، تحول درسرمشقها والگوهای دینورزی جوانان است. حسّ وحال وتجربۀ دینی در زندگی به نحوی از انحاء در جوانان وجود داشته و از سوی آنها اظهار شده است. پدیدههای ضد دینی وحتی بیدینی در میان جوانان در اقلیت قرار دارد. حتی گاهی در خانوادههای نه چندان مذهبی، جوانانی با نوعی گرایشهای دینی دیده میشوند. بسیاری از جوانان نه غیر دینی وضد دینی و البته نه دیندار به معنای سنتی ویا حتی به معنای روشنفکری هستند.
پس جوانان نیز از برخی جهات نمونۀ معرفی از کل جمعیت ایران هستند و ضدیت با دین یا غیر دینی بودن در میان آنها کمتر اظهار میشود. اما الگوی دینورزی آنها به شدت در تحول است و بسیار متکثر است. انواع دینورزیها به صور مختلفِ اقتضایی در میان جوانان دیده میشود. نه ضد دین بودن، نه غیر دینی بودن، نه سنتی بودن، نه ایدئولوژیک بودن ونه روشنفکرانه بودن، هیچکدام وجه غالب دینورزی آنها را تشکیل نمیدهد. البته گرایش به یک حسّ اخلاقی از دینداری، شیوع درخور توجهی میان آنها دارد. با وجود این، دینورزی جوانان از الگوی منسجمی تبعیت نمیکند و بلکه به صورت یک ناسازه خود را در اشکال متفاوت واحیانا متعارض نشان میدهد.
2.تفاوتهای نسلی
هرچند دلیل مطمئنی از گسست یا حتی تعارض نسلی در دینورزی ایرانیان در دست نیست اما وفاق نسلی نیز وجود ندارد. قدر مسلم این است که نوعی شکاف نسلی در حوزۀ دینورزی به چشم میخورد. الگوی دینورزی جوانان تفاوتهایی با قالبهای متعارف دین باوری ودینداری در کل جمعیت دارد. چندان در قالبهای رسمی ودستوری نیز نمیگنجد. شاید یکی از سرچشمههای تلقی شایع از بیدین شدن جوانان همین بوده است.
نتایج برخی تحقیقات حاکی از شواهدی مبنی بر کاهش تمایل جوانان به مناسک جمعی دینی است. قدر مسلم این است که گرایش آنها به برخی مناسک دینی یا شبه دینی نیز در چارچوبهای سنتی قابل توضیح نیست. آنها به شکلی کاملا اقتضایی و برحسب نیازهای نوپدید خود به مناسکی مانند مدیتیشن، به نمادهایی مانند ساری بابا و به شبه عرفانها وبه عقایدی مانند تناسخ علاقه نشان میدهند.
ضمناً آن بخش از مناسک جمعیِ دینی که به نوعی با عنصر گذران اوقات فراغت قرین است وحاشیههای سرگرمکننده دارد و فرصتی برای ارتباطات اجتماعی با همآلان ودوستان وتظاهرات سبک زندگی برای آنها فراهم میآورد (مانند مراسم دهۀ محرم)، همچنان مورد توجه وعلاقۀ بخش قابل توجهی از جوانان است، در حالی که چنین استقبالی از سایر مناسک عبادیتر جمعی مانند نماز جماعت وجود ندارد.
دین ِ بخش درخور توجهی از جوانان بیش از اینکه «دین ما» باشد، «دین من» است. دینورزی آنها بیشتر حسب نیازهای شخصی ونا ملتزمانه ودلبخواهانه است وشاید به همین دلیل در مناسک جمعی عبادی کمتر شرکت میکنند، آن مقدار هم که شرکت میکنند کمتر در چارچوبهای سنتی یا ایدئولوژیک رسمی قابل توضیح است. نمونهاش شرکت آنها در مناسک شبه دینی و شبه عرفانی یا مناسک دینی با حاشیههای سرگرم کننده وبا تظاهرات سبک زندگی است.
3.قشربندی اجتماعی
روندهای دینداری برحسب قشر بندی اجتماعی نیز قابل توضیح است. کم وکیف دینداری با پایگاه اجتماعی (مانند تحصیلات، درآمد، شغل و سبک زندگی) ارتباط دارد. شرکت دانشجویان در مناسک جمعی دینی به طرز معنا داری از غیر دانشجویان کمتر است. جوانان دارای پایگاه اجتماعی پایین و متوسط، نسبت به جوانان با پایگاه اجتماعی بالا، در مجموع دیندارتر بودند. انجام فرایض دینی در میان گروههای «کمتر تحصیل کرده» در مقایسه با گروههای« بیشتر تحصیلکرده» از فراوانی معنادار بیشتری برخوردار است.
در مجموع، افراد با پایگاه اجتماعی پایین، دیندارتر از افراد با پایگاه اجتماعی بالا هستند. افراد وابسته به پایگاههای پایین بیش از پایگاههای بالا ومتوسط به تیپ «مسلمانی انقلابی» گرایش دارند. در بعضی تحقیقات ایرانی، نظریه اینگلهارت مبنی بر رابطۀ دینداری با احساس «عدم امنیت حیاتی» تأیید شده است. بیشتر دینداران کسانی بودند که به نوعی با عدم احساس امنیت وجودی بشر (در قبال سیل، زلزله، بیماری، فقر، بحرانها) دست به گریبان بودند.
در عین حال طبقات متوسط وجدید شهری برحسب مشاغل وآموزشها وسبک زندگی وروابط وسرمایههای فرهنگی نوین خود، روایتها ورویّهها و نورمهای تازهای از دین باوری و دینداری را دنبال میکنند و ترویج میدهند که از بسیاری جهات با نوع سنتی دینداری و عقاید وتفاسیر متولیان رسمی و نهادهای رسمی مذهبی متفاوت است.
از جملۀ تمایزهای دینورزی در میان طیف قابل توجهی از طبقۀ متوسط جدید شهری در ایران عبارت اند از: 1.اهمیت هویت واستقلال فردی در امر دینداری، 2.اهمیت دادن به جوهرۀ معنوی دینداری، 3.سنجش دینداری با محک اخلاق ِ جهانشمول انسانی وحقوق بشری، 4.کثرت گرایی، 5.عدم سرسپردگی به نهادهای سنتی و متولیان رسمی دین، 6.رویکرد مدنی و آزادی خواهانه، 7.عرف گرایی، 8. قائل بودن به مقتضیات و 9. درک مسالمت آمیز و غیر خشونت آمیز از دینورزی.
4.تحول در الگوی دینورزی
پژوهشهای متعددی حاکی از آن است که دینورزی در ایران تا جایی که بحث بر سر «قائل بودن» به دین است، همچنان در حد بالاست ولی چون نوبت به «عامل بودن» به دین میرسد، شاخص پایین میآید. بویژه شاخص انجام اعمال جمعی عبادی پایینتر است. بر مبنای پیمایشهای ملی رسمی، نخستین و بالاترین گروه رفتارهای دینورزی در ایران به سه امر اختصاص دارد:
الف.ابعاد ذهنی وشخصی درونی و گرم از دین مانند توکل،
ب. آن بخش از شریعت که با ریتم زندگی خانواده و روابط گرم اجتماعی مانند میهمانی و برخی ذوقیات درآمیخته است وبازاری برای خود ایجاد کرده است وبه طور مشخص در رمضان وروزه خود را نشان میدهد.
ج. مناسک مذهبی گرم وپر احساس با حاشیههای سرگرم کننده یا نمایشی واجتماعی. بعد از این سه امر، نوبت به گروه دوم رفتارهای دینورزی با فراوانی قدری کمتر میرسد که شامل دو نوع عمل دینی است؛ یکی نماز که ارتباط آیینی شخصی با خداوند متعال است و دیگری صدقه که معرف آموزههای دینی آمیخته با عواطف مستقیم و اخلاق اجتماعی روزمره است. اما گروه سوم رفتارهای دینورزی ،مناسک جمعی عبادی است که در آن افت و کاهش محسوسی(نسبت به دو گروه اول) به چشم میخورد.
در این گروه نیز زیارت اماکن به دلیل ابعاد مسافرتی و اوقات فراغتی و اجتماعی گرم خود، از بخت بیشتری برخوردار است. هیاتهای مذهبی نیز در همین عِداد قرار میگیرد. نماز جماعت که عبادیترین این مناسک جمعی است در ذیل گروه سوم قرار گرفته است. سرانجام نوبت به آخرین گروه یعنی گروه چهارم میرسد که مربوط به آن بخش از مناسک وفرائض دینی است که ابعاد سیاسی تحت کنترل دولت دارد(مانند نماز جمعه) و با کمترین استقبال عام اجتماعی روبه روست.
نکتۀ مهمی که در پیمایشها خود را نشان میدهد آن است که اکثر پاسخگویان با وجود اینکه خود اظهار میدارند به دین قائل اند وکم وبیش به آن عمل هم میکنند، اما معتقدند که دینداری در ایران با نوعی مشکل وحتی روند نزولی دست به گریبان است واین مشکل در آینده هم بیشتر خواهد شد.
اما مسألۀ دینورزی در ایران، فقط کم شدن انجام مناسک نیست بلکه شاهد روندی عمیق وپردامنه در الگوی دینورزی ایرانیان هستیم. به حدی که برخی محققان از بررسی خود به این نتیجه رسیدهاند که نوعی تازه از «دینورزی بیشکل» در وضعیت دینداری جوانان دانشجو جریان دارد. محققان دیگر حتی مفهوم «خصوصی شدن دین» را چندان گویای واقعیت دینورزی دانشجویان ندیدهاند بلکه این، مفهومِ «شخصی شدن دین» است که میتواند دینورزی آنان را توضیح بدهد. تحقیقات، حاکی از نوعی دینورزی«بیشکل و شخصی شده و اقتضایی» در میان جوانان است که برخی از ویژگیهای آن عبارت است از:
1. تغییرات شایع در پای بندی به مناسک دینی جمعی،
2. تحول در نگرش درباب رجوع به روحانیت در مسایل سیاسی-اجتماعی،
3. اختلاف و کثرت دیدگاهها درباب دین و سیاست،
4. تحول خواهی وتکثر گرایی،
5. کمرنگ شدن عمل به رساله در معنای سنتی،
6. ضرورت نقد اندیشۀ دینی،
7. ضرورت بازنگری در معرفت دینی،
8. آزادی عمل واختیاری بودن دینداری .
برای مثال بنا بر یک تحقیق، در جامعهای آماری از جوانان دانشجو که 70درصدشان اظهار میدارند به دین قائل هستند، به همان میزان نیز قائل به اختیاری بودن پوشش دینی دختران و عدم دخالت دولتی در آن هستند. بخش بزرگی از حیات دینی در جامعه، خود را جدا از نهادهای رسمی ، به صورت متفاوت و متکثر و سیال تعریف میکند وبه طور موازی و یا مقاومت آمیز درپایین جامعه شیوع مییابد. محققان از این، به مثابۀ «دین عامّه» و «دین خاموش» بحث کردهاند و واکنشی دربرابر «دین رسما نهادمندشدۀ مضاعف» تلقی کردهاند.
5.ابعاد سیاسی دینداری
آن اجماع واتفاق نظر بالایی که بنابر نتایج پیمایشها وتحقیقات دو دهۀ 70 و80، در امر قائل بودن وعامل بودن مردم به دین از سوی آنها اظهار شده است، وقتی نوبت به دیدگاههای سیاسی مرتبط به دین میرسد، اصلا دیده نمیشود. به عبارت دیگر مردم با وجود اشتراک زیاد کلی در مبانی اعتقادی وحتی تجربی و عملی و مناسکی دین، دارای دیدگاههای به طرز محسوس متفاوتی در ارتباط دین ودولت هستند.
در بخشی ازجامعه، رفتارها وتظاهرات مذهبی، کم وبیش در چارچوبهای رسمی ظاهر میشود اما اکثر طبقات متوسط وجدید شهری، الگوهایی اقتضاییتر وچند تکهتر از دینورزی دنبال میکنند که از بسیاری جهات با تفاسیر نهادهای رسمی مذهبی و ایدئولوژی دولتی تفاوت دارد وحتی گاهی با مقاومت و احیانا اعتراض مدنی همراه است.
درباب دین و دولت، شاهد اختلاف نظر وسیعی هستیم. ابعاد سیاسی دینورزی، در بخشی از جامعۀ کنونی ایران بحث انگیز شده است. کم نیستند گروههای اجتماعی که به دین قائل وعامل اند ولی تحول خواه وتکثر گرا هستند وگرایش به نقد اندیشۀ دینی و تمایل به اختیاری بودن دینداری دارند و به عدم دخالت دولت در امر دینی فکر میکنند و سیطرۀ یک گفتمان خاص دینی آن هم از نوع دولتی بر حوزه عمومی را هم برای دنیای مردم وهم برای دین مردم زیانبار میدانند.
6.ابعاد هویتی دینداری
دین، هنوز هم یکی از وجوه بارز فرهنگ عمومی ایرانی است، اما حداقل در میان گروههایی از جامعه، نمیتواند توضیح دهندۀ مستقلی برای هویت آنها باشد. گروههای جدید اجتماعی به هویت فردی، فکری، جنسیتی، نسلی، قومی، ملی و سبک زندگی دلبخواه خود حساس هستند و دینورزی نیز برای آنها در این سمت وسو معانی مثبت و منفی پیدا میکند.
در بخشی از جامعه، هویت عقیدتی گروههایی از مردم، خود را بهاشکال سنتی نشان میدهد ویا تحت نفوذ ایدئولوژی رسمی دولتی است. اما در میان همۀ گروههای اجتماعی چنین نیست. آنها به هویتهای فردی وجنسیتی و نسلی وقومی وملی وسبک زندگی اهمیت قائل اند. این هویتهای مستقل عرفی در صُوَر فردی وجمعی، همچنان در زیر پوست جامعۀ امروزی، در حال رشد اند. این هویات غیر دینی، بعضاً خود را در قالب گفتمان دینی بازنمایی میکنند و بعضا نیز، مسیر مستقلی از امر دینی در پیش میگیرند.
برای همین است که پویشهای هویتی گاهی به صورت دینورزی آزادیخواهانه، دینورزی شخصی، و دینورزی ناملتزمانه به نهادهای رسمی خود را ظاهر میسازد وگاهی نیز برخی از این پویشهای هویتی، با دین گریزی برای ابراز هویت شکل میگیرد، گاهی شواهدی از فمنیسم مذهبی یا فمنیسم ضد مذهبی میبینیم، گاهی هویت قومی با هویت مذهبی ابراز وجود میکند یا حالت قطبی شدهای میان مذهب قومی با مذهب رسمی به وجود میآید و گاهی مسألۀ ایران واسلام مطرح میشود.
7.ابعاد ارتباطی و رسانهای دینداری
از دیگر وجوه دینورزی در جامعه، ابعاد رسانهای وارتباطی آن است. جلسات، هیأتها، حوزۀ عمومی، نهادهای مدنی، مطبوعات، ارتباطات اجتماعی،کتب، رسانههای جمعی، اینترنت و وبلاگها و مانند آن ؛ همه فضاهایی مشحون از بحث دینی، مبادلات معانی ونمادهای دینی وحیات دینی در ایران پدید آوردهاند.
شاهد چند جریان رسانهای وارتباطی در جامعۀ کنونی مان هستیم، حداقل پنج جریان متمایز بدین شرح وجود دارد :
- جریان رسانهای ایدئولوژی رسمی دولتی (نمونهاش بخش غالب برنامهها ومحصولات وسیع صدا وسیما ونیز سازمان تبلیغات و وزارت ارشاد اسلامی وستادهای ائمه جمعه وجماعات ونهادهای مشابه در ادارات ودانشگاهها وامثال آن است )،
- جریان رسانهای متعارف سنتی( نمونهاش هیأتهای مذهبی سنتی و زیارت اماکن وبخشی از ارتباطات مرجعیت دینی مستقل از دولت ونیز حوزۀ مذهبی اهل سنت و اقلیتهاست)،
- جریان رسانهای روشنفکری دینی( حلقهها وکتب ومجلات وآموزشها و اجتماعات و ارتباطاتی که تجددخواهان دینی دارند)
- جریان رسانهای عامّه پسند غیر رسمی( مثالش در ارتباطات خودجوش مردم کوچه وبازار از طریق برخی مناسک و مناسبتهای دینی است که لزوما نه تابع چارچوبهای رسمی دولت هستند و نه مقیّد به هنجارهای سنتی شناخته شده هستند ومصداقی از آن، برخی محصولات مداحی عامه پسندی است که گاهی در خیابان با صدای بلند از داخل خودروهای جوانان میشنویم)،
- جریان رسانهای نوپدید غیر رسمی (مانند ارتباطات معطوف به معنویت گرایی، عرفان گرایی وشبه دینها و فراروان شناسی، انرژیدرمانی، یوگا، عرفانهای سرخپوستی و آمریکای لاتین وکتب وانتشارات راجع به تناسخ و… ).
هر پنج جریان رسانهای، بازار پررونقی دارند. این نشان میدهد که دین در ایران نه تنها به نیروی غالب رسانهای دولت و به قدرت وبودجههای هنگفت، مستظهر است، بلکه با انواع رسانههای آشکار وپنهان، سنتی وجدید یا تلفیقی واقتضایی، نخبه گرایانه وعامه پسند، رسمی وغیر رسمی نیز در ملأ یا در خفا فضاهای ارتباطی مختلفی را ایجاد میکند وفرهنگ وجامعۀ ما را پوشش میدهد.
نکتۀ مهم برآمده از تحقیقات این است که جریان رسانهای رسمی دولتی، به رغم انحصارات گستردهاش نتوانسته است رسانهها وارتباطات دینی از نوع متعارف سنتی، روشنفکری، عامّه پسندِ غیر رسمی و عامّه پسندِ نوپدید را بکلی از میان بردارد.
دوم.احتمالات آتی
دربارۀ آیندۀ روندهای جاری توصیف شدهدر فوق، حداقل دو گزینه (سناریوی ِ )احتمالی از هم متمایز میشود: گزینۀ اول. ادامۀ روندهای جاری است و گزینۀ دوم. عمل عقلانی در جهت مسیری مطلوبتر است.
الف.ادامۀ روندهای جاری
با تأمل در ابعاد هفتگانۀ دینورزی در ایران ملاحظه میشود که گزینۀ ادامۀ وضع موجود روندها نه تنها در حال حاضر منشأ مشکلات ومسائل زیادی شده است، در آینده وبه احتمال زیاد، پیامدهای نامطلوب بیشتری نیز خواهد داشت. برخی از این آثار نامطلوب را میتوان به شرح زیر برشمرد:
- شکاف نسلی موجود در حوزۀ دینورزی ممکن است تشدید شود و به تعارض وحتی گسست نسلی بینجامد.
- الگوها و گفتارها و سیاستهای رسمی نمیتوانند خود را با سرشت سیال و متکثر( وپلورال ِ) زندگی دینی در جامعه، متناسب سازند واین ممکن است به شکافهای زیانبار اجتماعی در امر دین بینجامد ومنشأ بیگانگیها و تعارضهای اجتماعی مشکل سازی برای پایداری کشور بشود.
- تبدیل دین به یک گفتمان رسمی دولتی، احتمال «کالایی شدن دین» را افزایش میدهد که نوعی زوال منابع فرهنگی واجتماعی ومعنوی در این سرزمین سوخته است.
- روز به روز فاصلۀ میان طبقات متوسط وجدید شهری با الگوهای سنتی و نهادهای رسمی مذهبی بیشتر میشود و از این شواهد، نشانههای خوبی برای جامعۀ آیندۀ ایرانی دریافت نمیکنیم. بویژه اینکه طبقات متوسط وجدید شهری نقش مؤثری در امر اجتماعی وسیاسی وفرهنگی واقتصادی دارند.
- فقدان زمینه برای رشد نهادهای مدنی غیر دولتی و مستقل و آزاد سبب شده است که دینورزی گروههای جدید اجتماعی نتواند چندان در متن جامعه به صورت مدنی ورسمی وقانونمند توسعه یابد ودر نتیجه به صورت محافل و ارتباطات و اجتماعات غیر رسمی، اینجا وآنجا رشد میکند و بخشی از ظرفیتهای فرهنگی واجتماعی را از اثر بخشی مطلوب باز میدارد. از سوی دیگر نگاه امنیتی مسؤولان به این روند ِ روبه رشد ِ محافل و ارتباطات و اجتماعات غیر رسمی دینداری، مسأله را بغرنجتر میسازد.
- حداقل در رابطۀ میان بخشی از مهمترین قشر بندی اجتماعی با دولت، شاهد شکافی عظیم، و وضعیت دو قطبی از حیث طرز تلقی از دین هستیم. در یک طرف این شکاف،گروههای اجتماعی مخصوصا طبقه متوسط جدید شهری وبالاخص جوانان قرار دارد که به هویت و استقلال فردی در امر دینداری و به جوهرۀ معنوی دینداری اهمیت میدهند، دینداری را با محک اخلاق جهانشمول انسانی وحقوق بشری میسنجند، فکر میکنند که دین ورزری به معنای سرسپردگی به نهادهای سنتی و متولیان رسمی دین نیست، نگرش متفاوتی درباب رجوع به روحانیت در مسایل سیاسی-اجتماعی، و درباب دین و دولت دارند، قائل به دینورزی مدنی، آزادی خواهی دینی، عرف گرایی دینی، تحول خواهی وتکثر گرایی دینی، و درک مسالمت آمیز و غیر خشونتآمیز از دینورزی هستندو تمایل به آزادی عمل واختیاری بودن دینداری دارند اما درسوی دیگر، سیاستها ورویههای دولت گرایانه و سختگیرانه ومداخله جویانه به صورت «ابَرروایتهای هژمونیک» قرار گرفته است. ادامه این حالت دو قطبی، ممکن است دین را به جای اینکه ملاط اجتماعی انسجام بخش باشد به یکی از عوامل تعارض وتشنج وتشدید شکاف دولت وملت تبدیل بکند.
- پیوند خوردن دینداری با احساس عدم امنیت حیاتی، تصویر اجتماعی منفی وسلبی از دینورزی به وجود میآورد. برخی الگوهای معرفی و تبلیغ دین نیز از سوی نهادهای سنتی ورسمی به این طرز تلقی دامن میزنند. ادامۀ این وضع میتواند ایمان دینی را به مثابۀ سرمایۀ معنوی بشر، در انظار عمومی طبقات متوسط جدید ایرانی مشوّه بکند و به بحرانهای روحی و پوچگرایی منفی و فلج کننده دامن بزند.
- در حالی که الگوهای «دین سنجی رسمی» و نیز سیاستگذاری دینی، هنوز نخبه گرایانه و با منطق «صفر ویکی» است، شواهد زیادی از رشد نوعی «دینورزی خاکستری» و «چند تکه ای» حکایت میکند. ادامۀ این وضع به واگرایی و افزایش زاویه میان چارچوبها وسیاستهای رسمی کشور از یکسو، و پرَکتیسها وزندگی روزمرۀ دینی در سوی دیگر میانجامد.
- رابطۀ دین ودولت در ایران بحث انگیز شده است. ادامۀ این فضا برای جامعهای که دولت دینی در آن رسمیت دارد، به نوعی «زندگی بر روی انبار باروت» شباهت دارد وحقیقتاً برای تمامیت ومصلحت کشور خطرناک است. در متن جامعۀ ایران زمینهها وظرفیتهای زیادی برای دین فرهنگی ومدنی واجتماعی وآزادمنشانه وجود دارد. دین اسلام در ایران میتواند نه یکسره خصوصی باشد و نه دولتی بشود. تناسب طبیعی ودرونزای دولت در ایران با فرهنگ وتاریخ دینی جامعه و مقتضیات ِ انقلاب شکل گرفته در متن آن ، لزوما به معنای اصرار بر «دولتی شدن دین» و غلبۀ «گفتمان دین دولتی» بر فرهنگ وجامعه نیست.جایگاه دین در فرهنگ عمومی وجامعه ایرانی، اصلا به معنای خلط دین ودولت نیست. این نوع پافشاریها واصرارها، به احتمال زیاد فضای فرهنگ وجامعه ما را دو قطبیتر میکند و اعصاب اجتماعی را به طرف «یکسره خصوصی شدن دین » وحتی شخصی شدن دین وبلکه دین گریزی ودین زدایی سوق میدهد.
- برخی گفتارها وسیاستها ورویهها وعملکرد رسمی دولتی، موجبات تعارض میان ساحت دینی با هویات فردی و قومی و ملی را فراهم میآورند. در نتیجه، دین که در فرهنگ عمومی ایرانیان، مکانت طبیعی تاریخی واجتماعی دارد به عامل مناقشات اجتماعی و سیاسی بدل میشود و به بحران هویت ایرانی دامن میزند.
- تفوق وانحصار رسانههای دولتی وشبه دولتی در حوزۀ دینورزی، ظرفیتهای رسانهای وارتباطی گرم ونرم ومؤثر ِ متنوع و غیر دولتی ومدنی را که در متن جامعه برای دینورزی کم وبیش جریان دارد، محدود وناکارمد ویا نابود میکند واین به زیان پایداری ملی است.
ب. عمل عقلانی در جهت مسیری مطلوبتر
اکنون این پرسش هست که برای احتراز از پیامدهای نامطلوب ادامۀ روندهای موجود چه باید کرد؟ مسیر مطلوب کدام است؟ به نظر میرسد کانون توجه باید به دوگانههایی معطوف بشود که در حوزۀ دینورزی در ایران به وجود آمده است. مهمترین این دوگانهها عبارت اند از:
- دوگانۀ «نقش/عملکرد»
دینورزی به مثابۀ نقش، عمدتاً برای تأمین انتظارات گروههای مرجع صورت میگیرد. بخشی از این انتظارات، به طور طبیعی واز طریق فرایند اجتماعی شدن متعارف تأثیر میگذارند (مانند خانوادهها و منزلتها و ارزشهای فرهنگی و هنجارهای اجتماعی ومراجع سنتی) اما بخشی دیگر از انتظارات به صورت رسمی از سوی نهاد دولت دینی وسیاستها والزامات آن بر جامعه وارد میشود، آنها از جامعه، نوعی دینداری بر سیاق مورد نظر انحصاری خود وبه اقتضای قدرت وسیاست، انتظار دارند و این به رفتارهای چندگانه وتظاهر آمیز و «نقش بازی»های مذهبی وآیینی در جامعه میانجامد.
اما درست در مقابل دینورزی به مثابۀ نقش، نوعی دینورزی به صورت عملکرد درونزا و از سر نیاز به معنا ومانند آن در جامعه جریان دارد وهرچه انتظار ِ «نقش بازی» از سوی مراجع رسمی تعدیل بشود، این حوزۀ پرکتیس دینی از پایین بدنۀ اجتماعی ودر متن جامعه با همۀ تنوعات وسیالیت خود رشد میکند ونمونهاش را در کشورهای آزاد دنیا شاهدیم.
2. دوگانۀ «سیستم/جهان زندگی»
دو گانگی دیگر دینورزی در ایران، از بیگانگی سیستمهای رسمی جامعه با «زیست جهان» ناشی میشود. سیستم رسمی، با مداخلات و تنظیمات زیادی خود، میل به مستعمره کردن «جهان زندگی» پلورال وآزاد دینی مردم دارد. اگر سیستمها به روی زیست جهان گشوده بشوند و میان آن دو، تعامل و گفتگوی مناسب به جریان بیفتد، سیاستهای حمایتی وآزادمنشانۀ دولت با هنجارهای واقعی در زندگی روزمره مردم و با سیاست زندگی آنها ونوع دینورزی متنوع و درونزای جامعه سازگار میشود.
3.دوگانۀ «ساختار/فضا»
همان دوگانگی پیش گفته، در میان ساختارها وفضاها نیز دیده میشود. ساختارهای متصلّب و عمودی و متمرکز، فضای پویا و متکثر ومتنوع دینورزی را از بین میبرند و انواع واکنشها وتعارضها را در این فضا ایجاد میکنند. خاصیت ساختار، محدود کنندگی است و خصوصیت فضا، میل داشتن به آزادی وکثرت و انعطاف است.
دینورزی؛ از خانواده تا مدرسه تا مسجد تا رسانهها و جامعه، با این وضعیت دوگانه از «ساختار وفضا »روبه روست. تعلیم وتربیت دینی فرزندان درخانوادههایی با ساختاراقتدارگرایانه وکنترل خواهانه، فضای خانواده را برای فرزندان، «استرس زا» میکند و «حسّ صمیمی دینورزی» از سر «نیک نیازی» را در آنها مخدوش میسازد.
ساختارهای صلب آموزش مذهبی، ساختارهای مذهبی یکنواخت وتک صدایی رسانههای رسمی بویژه آنگاه که شکل دولتی پیدا میکند وسرانجام ساختارهای «سیاسی – دینی ِ» ایدئولوژیک و انعطاف ناپذیر و سخت گیر؛ همه وهمه فضای خودمانی ودوست داشتنی دینورزی را محدود میکنند و به واکنشهای ساختار شکنانه دامن میزنند و فضای پرتشنج و تعارض آمیزی به وجود میآورند. راه عقلانی این است که ساختار با فضا سازگاری بکند، از روشهای اقناعی و غیر مستقیم بهره بگیرد و سرشت معطوف به تنوع و پویایی ِ فضا را انکار نکند. انتظار معقول این است که عادتوارههای حیات دینی یک جامعه ونظم دینی آن، به صورت درون زا توسعه پیدا بکند.
4. دوگانۀ «ادغام وتمرکز ارزشی – نهادی/تفکیک ومرکز زدایی ارزشی –نهادی»
ادغام نهادی و ارزشی، یکی از خصیصههای بارز دنیای قدیم بود. در مقابل، یکی از روندهای شایع ودامن گستر دنیای جدید، تفکیک ارزشی ونهادی است که بر اساس آن در جامعه و در کنار ارزشهای دینی، ارزشهای غیر دینی هم با تمایز و استقلال بیشتری موضوعیت پیدا میکنند. فرایندهای تفکیک وتمایز اجتماعی وارزشی در ایران، چه بخواهیم وچه نخواهیم، به جریان افتادهاند.
بر مبنای پیمایشها وتحقیقات صورت گرفته، برخی گروههای اجتماعی در عین حال که اساسا بنای مخالفت با دینداری ندارند ویا با وجود اظهار قائل بودن به دین، و حتی با وجود عامل بودن به آن، معتقد هستند که اخلاق چیزی جدا از دین ومستقل از دین است. نزدیک به 60 درصد جوانان ؛ مطابق بعضی پژوهشها اعتقاد داشتند که میتوان انسان خوبی بود اما دیندار نبود وبرعکس ممکن است کسانی به ظاهرمذهبی باشند ولی انسانی خوب وبا اخلاق نباشند. سه چهارم برآن بودند که از ظاهر تقیدات شرعی و مذهبی افراد، نمیتوان نتیجه گرفت که انسانهای خوبی هستند.
بنابراین نگاه عقلانی به دینورزی در ایران آن است که فرایندهای واقعا موجود تفکیک وتمایز ارزشی در متن جامعۀ جدید را جدی تلقی بکنیم و دینورزی را چه به صورت خصوصی وچه به صورت فرهنگی و اجتماعی و مدنی، در قلمرو متمایز خود و در شرایط گفتگوی افقی و همراهی آزاد منشانه ومنصفانه با سایر نهادها وارزشهای مستقل عرفی جامعه بخواهد.
دیدگاهتان را بنویسید