شرارت از سطح وجود ما رخنه می‌کند

Published at 13 سال ago

ارتباط وجودی صلح‌آمیز با خود، دیگر آدمها، با طبیعت و کائنات

در نشستهایی دوهفته یکبار با دوستان اهل دل ومعرفت،  طی  یکی از بحثها قرار شد هرکس مشکلی را طرح بکند. بنده در نوبتم عرض کردم یکی از مشکلات ما « نگاه ابزاری به عالم وآدم» است. خود را سوژه، وهمۀ هستی بیکران را ابژه می‌دانیم. گویا تنها ماهستیم که «می اندیشیم پس هستیم » وهمه چیز وهر کس دیگر، مفعول شناسایی ما وموضوع  تصرفات ذهنی و استفاده ابزاری ماست.

این سبب می‌شود که  می‌خواهیم ازهمه چیز وهمه کس فقط سهم بیشتری دریافت بکنیم یا  سوداگری و  داد وستد به عمل بیاوریم. فراموش می‌کنیم که ارتباط ما با دیگران فقط از نوع «سوژه-ابژه»نیست، ارتباط وجودی هم هست،  نسبت میان دو سوژه هم هست. می‌شود گفتگو وهمدلی و همفهمی و غمخواری و بخشندگی و زیبا شناسی داشت.

به تعبیر مارتین بوبر[i]، رابطه ما با هر کس وهرچیز می‌تواند به جای رابطه من وآنit، رابطه من وتوyou    باشد. این شقّ دوم، رابطه‌ای  است وجودی و نه ابزاری. برای ما، دیگران یک «آن» شده‌اند، حتی دیگریِ درون  خویش (وجدان)را نیز یک« آن» حساب می‌کنیم.

صدای ما آن قدر بلند است که صدای درون خودمان را نمی شنویم، چه رسد به صدای همسر، همسایه، همکار، همشهری، همنوع. صدای مخالف ومنتقد را که اصلا نمی شنویم. حتی در این عالم، تنها صدای انسانها نیست که باید به گوش ما برسد، صدای آب و خاک و درخت و مرغان آسمان  هم هست.

فکر به تعبیر خانم‌هانا آرنت[ii]، می‌تواند خصوصیتی گفت وگویی داشته باشد. وقتی با خودمان ودیگران  گفتگو می‌کنیم آنها دیگر ابزار منفعل نیستند. مانند ما هستی وکیستی و حیات وتاریخ و فکر وحرف دارند. پس مشکل ما از آنجا آغاز می‌شود که «فکر گفت وگویی» که باز به بیان آرنت، عملی  اخلاقی است، نداریم. نه گفتگوبا خود ونه با دیگران ونه با هستی.

در این حالت است که خبط وخطاهای ما وحتی شرارتها فرصت ظهور پیدا می‌کنند. بوبر توضیح می‌دهد که شرّ در عمق هستی بشر نیست، از سطح وجود ماست که شرّ، فرصت رخنه کردن می‌یابد وچون جا خوش کرد، تدریجا  امکان رشد وگاهی امکان گسترش ویروسی پیدا می‌کند ویکباره بسیاری از ظرفیتهای اخلاقی ما را برباد می‌دهد. شرارت در غیاب تفکر درونی وبیرونی ما زاده می‌شود.

وقتی تفکر به شرحی که گذشت، غایب می‌شود، وقتی فرصتی نمی دهیم که دیگری، حتی دیگری درونی از ما پرسش بکند، خودمان می‌مانیم وذهن ابزاری و  بازی ‌های دلبخواهانه با افق امکانها که بر حسب طرح آزادی انسان  برای ما فراهم آمده است. ما آزادیم و انواع رفتارهای جایگزین می‌توانیم داشته باشیم. این مزیت بشری ماست. اما می‌تواند به سقوط ما بینجامد. اگر ما محل سؤال درونی وبیرونی قرار نگیریم از اعمال وگرایشهای دلبخواهانۀ مان انواع مخاطرات برمی خیزد. شرّ  ابتدا در سطح وجود ماست اما تدریجا نفوذ واستقرار پیدا می‌کند وامکان رشد ویروسی برای او فراهم می‌شود. وسوسۀ شر به بیان بوبر ابتدا در سطح وجود، گریبان ما را می‌گیرد، ولی سپس به تمام وجود مان رخنه می‌کند.

شاید خوانده اید که آرنت  توضیح می‌دهد قصّۀ شر ّبسیار ساده ومبتذل  است،  شر امری رادیکال نیست، او می‌گوید آیشمن اصلا یک جانی بالفطره نبود. در زندگی شخصی مانند همۀ ما آدمی متعارف بود. وسوسه‌های کوچک شرّ، آهسته آهسته به سطح وجود او راه یافتند واز او یک پارۀ مرگباری از جنایت علیه بشریت ساختند. اما اصلا فراموش نکنیم که در هریک از ما آیشمنی هست.

به همین دلیل باید وسوسۀ شرّ را در همان آغاز علاج کرد. باید نگذاشت خیالات ابزاری مارا فریب بدهد.  به بیان مولانا همین خیالات سوداگرایانه  است که روز وشب، ذهن وجان ما را پایمال می‌کنند:« جان همه روز از لگدکوب خیال  / وز زیان و سود وز خوف زوال، نی صفا می‌ماندش نی لطف و فر /  نی بسوی آسمان راه سفر ، بر خیالی صلحشان و جنگشان / وزخیالی فخرشان و ننگشان».

با تفکر «گفت وگویی» و «من و تویی» می‌شود این نگاه ابزاری را تعدیل کرد. اینکه توجه و حضور و التفات داشته باشیم که  نه هیچ دیگری  و نه طبیعت و نه جهان  برای ما به شیئیت و چیزگونگی تقلیل پیدا نکنند. وقتی رابطه ما با دیگران، رابطه سوژه‌ها با همدیگر و رابطۀ وجودی است، یک فلسفۀ عمیقا اخلاقی دربارۀ «دیگری» فراهم می‌آید. من می‌اندیشم، دیگری هم می‌اندیشد. من ابتلائاتی دارم دیگران هم ابتلائاتی دارند. به تعبیر لویناس، صدای دیگری را می‌شنویم واین یعنی اخلاق[iii]. مارتین بوبر، رهبریِ معنوی یهودیان را در دورۀ آلمان نازی داشت، اما حتی با اعدام آیشمن، مخالفت وتقاضای حبس ابد کرد.

رابطه وجودی با طبیعت وکائنات، یک فلسفۀ محیط زیست است. رابطه وجودی و غیر ابزاری با هستی بیکران، یک فلسفۀ  اگزیستانسیال است. کل هستی لایتناها برای ما یک You (با حرف بزرگ) است. با او انس وهمسخنی داریم، درباره اش درک زیبا شناختی ومعنوی داریم وبه اوحرمت می‌نهیم.

[i] بنگرید به: مهرگان، امید (1380) مارتین بوبر و فلسفه دیالوگ. کتاب ماه ادبیات و فلسفه » آبان 1380، ش49: 70 – 77

[ii] بنگرید به: آرنت،‌ هانا (1383)  اندیشیدن و ملاحظات اخلاقی. ترجمه عباس باقری، تهران: نشر نی.

[iii]    بنگرید به: دیویس، کالین (١٣٨٦) درآمدی بر اندیشه لویناس. ترجمه  مسعود علیا، تهران: موسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران. / علیا، مسعود (۱۳۸۸ ) کشف دیگری همراه با لویناس.تهران: نشر نی

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *