متن کامل پاسخ فراستخواه به هفته نامه آسمان
ش 102، شنبه 15 بهمن 1390
تجربههای نافذ کتاب خواندن
سلامیان:
از شما میخواهم چهار- پنج کتاب مهم از کتابهایی را نام ببرید که از کودکی تا امروز در یک حوزه و یا در زمینههای گوناگون مطالعه کردهاید و فکر میکنید آن کتابها تحولی در شیوه نگرش و یا زندگی شما ایجاد کرده است و تاثیرگذار بوده است.
فراستخواه:
پاسخ این پرسش سخت است. حتی اگر کسی برای اوقات فراغتش کتاب میخواند، شاید چندان آسان نباشد به روی چند کتاب از کل آنچه در طول زندگی خوانده است انگشت بنهد. چه رسد امثال اینجانب که کارشان خواندن است. نمی گویم کتاب ِ زیاد خواندن لزوماً با ارزش است. اما انتخاب کردن از میان چندین هزار کتاب مرور شده و صدها کتاب سطر بسطر مطالعه شده، انصافا دشوار است. پس چه باید کرد؟ به همین دلیل فقط به دستۀ دوم متمرکز میشوم یعنی کتابهایی که نچشیدم بلکه جویدم و بلعیدم وگواریدم. این آثار چند نوع بودند. برای هر گروه از آنها به «استعاره» ای متوسل میشوم مانند ستارهها، سپیده دمها، راههای کوهستانی، گلزارها ، جویبارها و درختان مسیر راه، دستمالهای نان وپنیر و…
ستارهها
گروه نخست ستارههایی بودند که چشمک میزدند. آنها با دنیای ما فاصله دارند اما آسمان مان را زینت میبخشند و برخی را از وحشتهای تنهایی آدمی رهایی میدهند . از آنهاست:
1.سنتهای متنی؛ مانند کشاف زمخشری، مجمع البیان طبرسی ، منهج الصادقین تا المیزان؛ من وقتی «المیزان» را میخوانم احساس میکنم علامه طباطبایی، گوهر معانی قرآنی را مجددا از غیب هستی خویش استماع میکند وفقط عبارتهای بیجانی را شرح نمی دهد. نوعی اتحاد علم وعالم ومعلوم در او جاری است.
2.سنتهای الهیاتی وحِکمی وعرفانی ؛ از فارابی، ابن سینا، غزالی و ابن رشد تا ابن عربی وصدرا؛ مثلا وقتی فصوص را میخوانی، ادراکات زلال وصف ناپذیری به تو دست میدهد. برای مثال در فصّ دهم میگوید:« حق تعالی چون بر مردم به صورتی جز عقاید رسمی شان تجلی میکند از پرستش او سر باز میزنند، آنان فقط بندۀ صورتهای اعتقادی خویش هستند»
3.سنتهای ادبی؛ همچون فردوسی،رودکی،مولوی، سعدی، حافظ و…
سپیده دمان
گروه دوم از آثاری که خواندهام ، افقهایی تازه بودند که پیش رو گشوده میشدند مانند سپیده دمان. با آنها گویی خواب بودی و بیدار میشدی:
برخی، آفاق معرفتی بودند، به آزمونت میخواندند، به تردیدت میافکندند، یقینهای سادۀ کودکانهات را میستاندند و دلیری دانستن میدادند ، تا پوچی و تا آن سوی پوچی وامیدی مبهم…. از بیکن، لاک، هیوم، کانت تا الیاده و نیچه و لیوتار، دریدا و ویتگنشتاین، تیلیخ وبوبر.
دسته دوم از این گروه دوم، از ضمیر و ذهن و روان سخن میگفتند مانند جیمز، پیاژه، راجرز، مازلو، باندورا، یونگ، فروید، لاکان.
یا از هستی اصیل گزارش میدادند مانند کیرکگار، هایدگر تا سارتر، یاسپرس و اونامونو و… .
سرانجام برخی دیگر از این گروه دوم، کاشفان قواعد جامعه بودند همچون دورکیم، مارکس، وبر تا پیتر برگر وابرماس و آرنت و فوکو و رورتی.
راههای کوهستانی
گروه سوم راههای کوهستانی بودند. اینها چه خوب بودند، زیرپایت میروییدند تا همچنان بکوبی و باز بروی و چشم اندازهای تازهای ببینی. از اینهاست راویان اخبار وآرا مانند کسروی، دولت آبادی، مکی، آدمیت، عنایت، زرین کوب ، همایون کاتوزیان، آبراهامیان، حائری، کدی، فوران، کاپلستون، ژیلسون، بابک احمدی، جوادطباطبایی، آجودانی و میلانی و کمبریج و…
گلزارها، جویبارها و درختان مسیر راه
گروه چهارم گلزارها ، جویبارها و درختان راه پرپیچ وخم بودند. از گلزارها باید به شاعران اشاره کنم که فاصلهها را در مینوردیدند و کوتاه به حواشی مبهم خیال میزدند مانندنیما، پروین، اخوان، سایه، شاملو، سهراب، مشیری، کسرایی تا مجتبا کاشانی.
جویبارها ،داستان گویانی بودندکه به آدم نزدیک میشدند، زمزمهای در گوش میکردند و روان میشدند مانند صمد،جلال،هوگو،تولستوی،چخوف ،هدایت،ساعدی.
امادرختان نیز سخاوتمندانه منتظرت بودند تا چیزی از شاخههای فروتن شان بچینی ودوباره راه بیفتی مانند دهخدا، مصاحب، آریانپور، دایرة المعارف اسلامی، وبستر، بریتانیکا و ایرانیکا و…
دستمالهای نان و پنیر و…
گروه پنجم دستمالهای نان وپنیر وطعام بودند، توشه راه بودند ومرتب میبایستی تدارک میدیدی و تناول میکردی (بگویید:«میخواندی»). این عمل خواندن نیز سطوحی داشت، گاهی کلمات را میخواندی، گاهی لابلای کلمات را، و گاهی نیز آن سوی کلمات را.
این گروه بسیار متنوع بودند وحسب حال و به اقتضای پرسشها و نیازها به سراغشان میرفتی، همنشین شان میشدی و همصحبتی میکردی وچه رفقای گونهگونی!
از اینها هرچه بخواهید بی نظم وترتیب به خاطر میآورم؛ سه گانۀ مانوئل کاستلز (بیشتر از ترجمه فارسی)؛ «عرفی ومقدس»از اینگلهارت ونوریس(متن انگلیسی اش را میخواندم وقبل از اینکه اخیرا ترجمه بشود، چند ترم درسش میدادم)؛ «تجربه مدرنیته» از برمن ترجمه فرهادپور؛ «دیالکتیک انضمامی بودن» از کارل کوسیک ترجمه عبادیان،«تاریخ واندیشه اجتماعی» از بورک(متن انگلیسی) و….
کتابهای توی خورجین
از این میان کتابهای توی خورجین هستند که در یکی دو ماه اخیر برحسب مراجعات پژوهشی یا کار آموزشی مطالعه کردهام و پنج تای آنها را به صورت تصادفی ذکر میکنم، بدون اینکه ترجیح خاصی به آنها بر کتابهای دیگر داده باشم:
اول. «پدیدارشناسی دین؛ سرحدات تازه»، ویراسته بورنمارک و رویین، چاپ 2010 سوئد؛ برای استفادهام در مطالعات دین.
دوم. «تحقیق به روش آمیخته»؛ از هسه بایبر چاپ گیلفورد 2010 ؛ در جریان تدریس درس روش تحقیق کیفی برای دورۀ دکتری در ترم جاری.
سوم. عوامل سقوط محمد رضا پهلوی؛ یادداشتهایی از علی دشتی. به کوشش ماحوزی، زوار، چاپ 1389؛ برای کنجکاویهای تاریخ معاصر و نقد تاریخی .
چهارم. العواصم من القواصم فی تحقیق مواقف الصحابه بعد وفاة النبی (متن عربی)، چاپ مکتبۀ السنّۀ/ قاهره 1414؛ باز برای کنجکاویهای تاریخ اما نه معاصر بلکه تاریخ اسلامی.
پنجم. دیرینهشناسی دانش، از فوکو، ترجمه سواری، گام نو، 1388؛ برای مطالعاتم در تبارشناسی و تحلیل گفتمان.
دیدگاهتان را بنویسید