….مثال کوچکی را در نظر بیاورید؛ اگر سیستم حمل و نقل شهری ناکارامد باشد؛ مانند تعداد ناکافی اتوبوسها، مسیر پرترافیک و فقدان مدیریت علمی وحرفه ای، آنچه در ایستگاههای سر راه اتفاق میافتد اتوبوسهای پر، معطّلی و ازدحام مسافران است. دور از انتظار نیست که این به اخلاق ارتباطی ِ آداب دان ترین آدمها نیز لطمه بزند. رفتارشان با یکدیگر در ایستگاه و در اتوبوس دچار تنش و اختلال میشود، به هم تنه میزنند ، کلمات تند به کار میگیرند، دعوا ومرافعه میکنند ومابقی قضایا .
داستان سیستمهای اجتماعی و اوضاع نهادین سیاست در یک جامعه نیز چنین است. اگر فضای رقابتی وامکان مشارکت نیروهای مختلف به صورت متعارف و رضایتبخشی فراهم نباشد، فرهنگ سیاسی جامعه مخدوش میشود. اکنون سیزدهم اسفند است. نتایج یک بازی همانطور که از ابتدا نیز جز این انتظار نمی رفت، طوری نیست که طبقۀ متوسط جدید و قشرهای تحول خواه اجتماعی در ایران را خشنود بکند. اما وقتی چرایی چیزی را میفهمیم با چگونگی وجزئیات آن هم بهتر میتوانیم کنار بیاییم. طبقۀ متوسط جدید باید به رفع ضعفهای تاریخی وساختاری خود همت بگمارد و ریشههای نهادین پایگاه خود را دریابد تا بتواند آمال اجتماعی خود را بهتر دنبال بکند.
آنچه نویسنده را به این یادداشت در سحرگاه شنبه واداشت حدیث نفسی بیش نبود که داعی آن مراقبت ذهن خویش نسبت به قضاوت در حق کار دیگران است. ما همان مسافرانیم. تعداد درخور توجهی از هموطنان وهمشهریهایمان چنانکه انتظار میرفت در مراسمی اجتماعی شرکت جستهاند و آرایی دادهاند. تصورات ذهنی خود را دربارۀ آنها بپاییم. همانطور که اصغر فرهادی نیز به مناسبتی دیگر گفت حجاب ضخیم سیاست، ما را از همدیگر بیگانه نکند. آنها عموماً مردمانی از جنس ما هستند. ستیزی با عقلانیت ندارند، از حقوق بشر ودموکراسی بدشان نمی آید. پیشرفت کشور را میخواهند. اگر شرایطی فراهم بشود اتفاقا بیشتر آنها بالقوه طالب این آرمانهای انسانی وخرد اجتماعی هستند. سر سفرههای دلشان بنشینی از مردم آزاری وظلم وحق کشی بیزارند و خواستار عدالت و انصاف اند.
اما امکانات واقعاً موجود پیش روی آنها را ببینیم. برای بخشی از آنها در شهرهای کوچک گزینهایجز این نبود که شاید کسی از موجودین، به ملموس ترین مشکلات پیش چشمشان در روستاها وشهرها رسیدگی بیشتری بکند. آنها کمتر به موضوع، نگاه سیاسی وجناحی به معنای خاص کلمه داشتند. بخشی با انواع نگرانیهای قابل درک دربارۀ موجودیت کشور و تهدیدهای خارجی دست به گریبان هستند، گروههایی با ابتدایی ترین وبیواسطه ترین مسائل حیات معیشتی دست وپنجه نرم میکنند واز آنها نباید انتظار مطالبات فرهنگی واجتماعی سطح دیگری با آفاق وابعاد بیشتر در حالت بالفعل کنونی داشت، گروههایی بر اثر شبکۀ ارتباطات و بنابر وضعیت موجود و انواع مقتضیاتی که در آن قرار دارند به میان آمدند، و هکذا هلمّ جرا…
شاید مهمترین دستاورد نظریۀ «ماکس وبر» برای جهان سوم معرفت بشری این بود که نیت و تفسیر پس پشت افعال عاملان اجتماعی را بیشتر «بفهمیم». این کار سبب میشود که بذرهای نفرت ونگاههای تحقیر آمیز ودل آزردگیها وتوقعات زیادی از هموطنان در ذهن وجان ما لانه نکند ، تعاملات وهم فهمی وگفتگوی اجتماعی تسهیل بشود ومهمتر از همه اینکه بتوانیم تصویر دیگران را در فضای ادراکات خویش بهبود ببخشیم. ما همسفرانیم، در این راه پرپیچ وخم تاریخی خویش، صبوری در پیش بگیریم، اِشکال کار را درست ببینیم، با هم مهربان باشیم وفکری اساسی ودراز مدت برای حال وآیندۀ خویش در این زیستگاه مشترک اجتماعی بکنیم.
دیدگاهتان را بنویسید