گفتگوی مهرنامه با مقصود فراستخواه
شماره 20 (اسفند 90)، صص 242-243
آیا ایرانیان سکولارتر خواهند شد؟
عرفی شدن(سکولارشدن) فرایند جهانگیر در حال رشد و زیر پوست اکثر جوامع است. عواملی مانند افزایش سواد، تحصیلات، درآمد و بهبود نسبی سلامتِ قشرهایی از مردم و نیز پیشرفت تخصصی شدن، تفکیک اجتماعی و روالهای جدید و امروزی زندگی، به چیزی میانجامد که «اینگلهارت» از آن به عنوان «احساس امنیت وجودی» در بخشی از گروهها ی اجتماعی بحث کرده است.
به نظر ایشان، این امر به «حسّ خودبنیادی بشری»ِ مردمان کمک میکند و به سکولار شدن منجر میشود.جامعۀ ما نیز از این روند عالمگیر مستثنا نیست.
علایم این سکولار شدن چیست؟
علایمش این است که گروهها ی درخور توجهی از مردم برای بسیاری از مسائل خودشان به منابع ومراجعی غیر از دین رجوع میکنند. آنها دین را لزوما نفی نمی کنند ولی اولا فکر میکنند دین، جوابگوی بخشی از مسائل زندگی است و در بقیه مسائل، چشم به نهادها، ارزشها و مبانی بشری و این جهانی میدوزند وثانیاً از دین هم، اغلب برداشتهای انسانی وامروزی به عمل میآورند.
از مذهبی ترین آدمها نیز میشنویم که میگویند برداشتها از دین مختلف است، استنباط من چنین است وچنان است.
فرض کنید که حلقۀ فیلمی از زندگی روزمرۀ کنونی حتی در میان خانوادهها ی مذهبی امروزی(مانند طرز لباس پوشیدن آنها،حضورخانمهایشان در جامعه و ارتباطات وسبک زندگی آنها را) برای یکی دو نسل پیش به نمایش میگذاشتیم، مطمئنا فریاد وامذهبای آنها بلند میشد و باور نمی کردند که آنچه میبینند مربوط به فرزندان ونوهها ی آنهاست. تغییرات، چون تدریجی است ابعاد آن را کمتر احساس میکنیم.
امروزه دیندارترین قشرهای جامعه نیز برای پاسخ خیلی چیزها به عقل مستقل بشری و به علم مراجعه میکنند، با کسی دعوایشان میشود راه حلش را از کارشناس حقوق میخواهند، برای مشکلات رفتاری وخانوادگی دنبال روان شناس میروند، راه حل آسیبها ی اجتماعی را از جامعه شناس میپرسند، برای مسائل اقتصادی شان با اقتصاد دان صحبت میکنند. اوقات فراغت خود را با انواع سرگرمیها یی پر میکنند که مذهبی نیست؛ کتابها، فیلمها وموسیقیها یی که مضامینی اینجهانی وعرفی دارند. هنر دنیوی فضای زندگی شان را پرکرده است. حتی به زیارت هم که میروند خالی از اهداف تفریحی ودنیوی نیست، مثلا در مشهد اگر به حرم میروند چندین برابر آن را با مکانهای خرید و رستورانها و انواع سرگرمیها وگردشها محشورند. این فقط به زوجهایی که برای ماه عسل میروند اختصاص ندارد، اغلب مسافران چنین اند. در حرم نیز،بیشتر به فکر تعقیب حاجات دنیوی هستند.
روز به روز خیلی چیزها کالایی میشوند و جنبۀ مصرفی به خود میگیرند. دین نیز به تعبیر «بوردیو» نوعی کالای رستگاری شده است. دختر وپسرخانوادهها ی مذهبی به طرز گسترده ای، سبک زندگی جدید دنیوی وامروزی دارند، نحوۀ لباس پوشیدن آنها، پاساژگردی آنها، مارکها و برندهایی که دنبالش هستند نوعا کمتر تحت تأثیر دین است وبیشتر تحت نفوذ فرهنگ جهانی سکولار است.
حتی مراسم مذهبی مثلا در ماه محرم اغلب چنین نیست که یکسره مذهبی باشد،با انواع عناصر سکولار درآمیخته است وچند تکه شده است. در آن، چه بسا بیش از دین، این هویت محلهای یا قومیت است که ابراز میشود. بخش بزرگی از جوانهای شرکت کننده در این مراسم، به آن همچون نوعی اوقات فراغت یا تظاهرات سبک زندگی ومانند آن هم مینگرند.
میهمانیها حتی در ماه رمضان، محتوای دنیوی و مصرفی وکالایی به معنای امروزی کلمه دارد. تزیینات، ارتباطات، پذیراییها و صحبتها نوعاً تِم عرفی دارند. عنایت فرمایید هرچه تا کنون عرض کردم درباب مذهبیها بود. پس به طریق اولی، حساب شهروندان وخانوادهها یی را نیز بکنید که به معنای خاص، اصلا مذهبی نیستند.
آیا میتوان از اینها نتیجه گرفت که ایرانیان سکولارتر خواهند شد؟
بله. البته روندهای جامعه لزوما به صورت خطی پیش نمی روند اما آنچه عرض کردم چنان هم نیستند که به این سادگی متوقف بشوند یا حتی فروکش بکنند.
بینید حداقل دو نوع سمت وسوی سکولار در میان گروهها یی از جامعه ما در حال شیوع است. اولی بسیار عمیق وریشه دار است ودومی نیز هرچند غیر رسمی ولی پرنفوذ است وتصور میکنم هردو در سالهای آتی نیز با ایرانیان خواهند بود.
نوع اول همان فرایند عرفی شدن(سکولاریته) است که در پاسخ به سؤالات قبلی توضیح دادم و زیر پوست جامعه ما در حال گسترش است. به نظرم این فرایند ریشه دار تر از آن است که به این زودی تمام بشود، هنوز «هل من مزید» میگوید و به احتمال زیاد، گرایش غالب آتی جامعه ما نیز خواهد بود و حتی بر نحوه دینورزی بسیاری از مردمان هم سایه خواهد انداخت.
اما نوع دوم، «سکولاریسم آهستۀ خاموشی» است که در مواجهه با دینی شدن دولت و برنامهها ی تصنّعیِ اسلامی سازی او، در میان بخشها یی از جامعه خود را نشان میدهد.
توجه دارید که «سکولاریسم» غیر از «سکولاریته» است کهاندکی پیش به آن اشاره کردم. سکولاریته فرایندی طبیعی ودرونزاست اما سکولاریسم یک ایدئولوژی اجتماعی در برابر ایدئولوژی رسمی اسلامیسم است. نوعی واکنش در برابر هژمونی است. وجود دولت فقهی در این جامعه طی سه دهۀ گذشته بویژه با عملکرد حداکثری و «سخت کیشی»ها یش، دلزدگیها یی پدید آورده است و یکی از آثارش، واکنشهای سکولاریستی مخصوصا در گروهها یی از ایرانیان است.
روحیات مردم ایران حقیقتا درخور تأمل است. قبل از انقلاب، دولت غیر مذهبی حاکم بود که با اتکای به درآمدهای نفتی، برنامهها ی نوسازی و عمران وتوسعۀ شهری خود را پیش میبرد. این برنامهها با نوعی غرب گرایی همراه بود و آغشته به اقتدارگرایی سیاسی هم بود. در چنین شرایطی، بسیاری از قشرها برای مخالفت با شاه، زیر علم دین «سیاسی شده» رفتند. در این بحبوحه، نوعی برداشت یوتوپیک آرمانی وایدئولوژیک از دین رواج یافت. چیزی که شبیه آن را اکنون در منطقۀ عربی میبینیم وگویا دیر یا زود آن بیچارهها نیز هزینهها یش را باید بپردازند.
اما امروز که فضای ایران مملوّ از تبلیغات رسمی مذهبی و پر از برنامهها ی شیعی سازی دولتی با بودجهها ی هنگفت عمومی است، در عکس العمل به آن شاهد مقاومتی خاموش از نوع سکولاریستی هستیم. علایم این را در نجواها وگفتمانهای مردمان، رفتارهای فرهنگی آنها، صحبتهایشان در تاکسی، در میهمانیها ی شان، در سبکها ی زندگی، نوع لباس پوشیدن، پیامهای کوتاه، مَتَلکها، فیس بوکها، در فضاهای غیر رسمی ومانند آن میبینیم.
این تب وتاب سکولار، ممکن است با کوچکترین فرصت، تظاهرات اجتماعی وفرهنگی وحتی سیاسی شدیدی نیز پیدا بکند. شاید برای همین است که شاهد شیوهها ی کنترل حداکثری در معمولی ترین مناسبتهای جامعه کنونی مان هستیم. جامعه را دچار وضعیتی ساختیم که نمی تواند روند طبیعی آرام داشته باشد وهمه چیز باید از بالا مدیریت ومهندسی بشود. در هرحال به نظر میرسد این «سکولاریسم» که از نوع واکنشی ومقاومتی است، حالا حالاها دست از ایران برنخواهد داشت ورشد خواهد کرد. چون به قدر کافی برایش علل واسباب وجود دارد. مگر اینکه شرایط عوض بشود وعقلانیتی در امرحکومت داری به میان بیاید که با شواهد موجود بعید مینماید.
سرنوشت اشکال فعلی و مسلط دینداری در جامعه ایران چه خواهد شد و آیا ما با اشکال تازهای از دینداری روبرو خواهیم شد؟
هرچند شما در ظاهر این جامعه ودر میان بخشها یی از آن، همچنان شاهد رفتارها واعمال و ظواهر رسمی دینی هستید، اما در پس پشت این ظواهر بویژه در میان بخشها یی دیگر از جامعه(مانند طبقات متوسط شهری و….) تحولات عمیق ودامنگستری در دینورزی جریان دارد. معاملات نوپدید با امر دین، به طرق مختلف، خود را نشان میدهد. اینجانب دهها تحقیق علمی را شخصا ملاحظه کرده ام که یافتهها ی آنها از این امر حکایت دارند.
سال گذشته فراتحلیلی بر روی نزدیک به 60 تحقیق انجام دادم. همچنین، طی سالهای گذشته چندین پایان نامه را در این موضوع راهنمایی کردم. همۀ اینها حداقل برای بنده گویای آن بودند که روندهای نیرومندی از تحول در کمّ وکیف دینورزی در این جامعه ودر میان برخی گروهها ی اجتماعی آغاز شده است ودر آینده نیز به احتمال قوی این روندها گسترش پیدا خواهد کرد. در اینجا تنها به شمه از آنها اشاره میکنم.
هرچه سن جوانان دانشجو افزایش مییابد، دینداری آنها ضعیف تر میشود و آنها تمایل کمتری به انجام مناسک و شعائر دینی دارند و حضورشان در نهادهای دینی نیز کمتر میشود. بنا به تحقیقی، حدود نیمی از جوانان تهرانی عقیده دارند که قلب پاک و نیکوکاری یا تجربۀ معنویت، میتواند جایگزین اعمال دینی از جمله اعمال واجب (همچون نماز و روزه) بشود.
دینورزی بخش قابل توجهی از جوانان مطالعه شده، حسب نیازهای شخصی صورت میگیردو ناملتزمانه ودلبخواهانه است وشاید به همین دلیل در مناسک جمعی عبادی، کمتر شرکت میکنند، آن مقدار هم که شرکت میکنند چندان در چارچوبهای سنتی یا ایدئولوژیک رسمی قابل توضیح نیست. نمونه اش شرکت آنها در مناسک شبه دینی و شبه عرفانی یا مناسک دینی با حاشیهها ی سرگرم کننده وبا تظاهرات سبک زندگی است.
دینورزی در میان بخشی قابل توجه از جوانان طبقه متوسط جدید شهری، آمیخته با نوعی مقاومت فرهنگی در برابر گفتمانها وهنجارهای رسمی، وسرشار از نیاز به متفاوت بودن، تمایز خواهی، خودبیانگری و لذّت جویی است. بسیاری از اشکال دینورزی جوانان آغشته به غرایز و نیازهای دنیوی مانند دوست یابی و روابط اجتماعی است. با توجه به محدودیت نهادهای مدنی وحوزۀ عمومی در ایران کنونی، فضاهای مناسکی گاهی از سوی جوانان، بدیلهای قابل دسترسی برای ابراز وجود وحضور اجتماعی تلقی میشود.
جوانان با پایگاه اجتماعی بالا، کمتر از جوانان با پایگاه اجتماعی پایین و متوسط دیندارهستند. میان پایگاه اجتماعی با انواع ابعاد دینداری رابطهها ی معناداری مشاهده شده است مثلا با گرایش دینی، با شرکت در مناسک دینی، باورهای شخصی دینی، قائل بودن به پیامد اعتقاد وعمل دینی، با تجربۀ دینی ومانند آن. بیشتر این ابعاد دینداری هرچه پایگاه اجتماعی تقویت میشود، افت میپیابد.
طبق تحقیقات دیگر، انجام فرایض دینی در میان گروههای تحصیلکرده در مقایسه با گروههای کمترتحصیلکرده، از فراوانی معنادار کمتری برخوردار است. بر مبنای تحقیقی که با روش تحلیل ثانوی و بااستفاده ازاطلاعات در دسترس مربوط به گرایشها، رفتارها و آگاهیهای دانشجویان 20 دانشگاه دولتی در سرتاسر کشور صورت گرفت، این نتیجه به دست آمد که افراد متعلق به پایگاه بالا نسبت به پایگاه متوسط و آنها نیز نسبت به پایگاه پایین اجتماعی، گرایشهای مذهبی کمتری را ابراز نمودهاند.
دینورزی طبقۀ متوسط جدید شهری ایران بنابر برخی تحقیقات دارای تمایزهایی با دینورزی بقیه است. از جمله اینکه آنها دینداری را با استقلال فردی میخواهند، توجهشان بیشتر به جوهرۀ معنوی دینداری است، کثرت گرا هستند و درکی مسالمت آمیز و غیر خشونت آمیز از دینورزی را ترجیح میدهند و قائل به مقتضیات اند.
تحلیل رگرسیونی و تحلیل مسیری که یکی از دانشجویانم سال گذشته بر خروجی اطلاعات میدانی پایان نامه اش انجام داد،حکایت از این داشت که متغیرهای فردگرایی، لذت گرایی، احساس نیاز شخصی و ملاک بودن اعتقاد قلبی (به جای صورتهای متشرعانۀ مناسکی) بیشترین عنصر معنادار در دینورزی جوانان دانشجو بود.
مناسک گرایی جمعی بویژه در میان جوانان، در طی دو دهۀ 70 و80، روندی نزولی داشته است. در حالی که در دهۀ 50 شمسی، طبق تحقیق اسدی، حدود 70 درصد مردم اظهار داشتهاند که معمولا به مسجد میروند، این شاخص در دهۀ 70 در پاسخ به سؤال از شرکت در نماز جماعت بنا به تحقیق محسنی، به چهل وچند درصد کاهش یافته است و در دهۀ 80 بنا به پیمایش ملی، این سیر نزول تا نزدیک به 40 درصد هم خود را نشان داده است. در دهۀ 70، شرکت جوانان در نماز جماعت در حد 50 تا 60 درصد بود، اما این شاخص در دهۀ 80، به حد واسط میان 30 و40 درصد تنزل یافته است.
مطابق نتایج پیمایشها ی ملی، بالاترین گروه رفتارهای دینورزی در ایران به سه امر اختصاص دارد؛ یک.ابعاد ذهنی وشخصی درونی گرم مانند توکل، دو. آن بخش از شریعت که با ریتم زندگی خانواده و روابط اجتماعی گرم مانند میهمانی و برخی ذوقیات درآمیخته وبازاری برای خود ایجاد کرده است وبه طور مشخص در رمضان خود را نشان میدهد. سه. مناسک مذهبی گرم و پر احساس با حاشیهها ی سرگرم کننده یا نمایشی واجتماعی مانند مراسم دهه محرم. بعد از این سه نوع رفتارهای دینورزی، تازه نوبت به اعمال دینی مانند نماز میرسد که ارتباط آیینی شخصی با خداست و یا صدقه که آموزهای دینی آمیخته با عواطف مستقیم و اخلاق اجتماعی روزمره است.
اما وقتی نوبت به مناسک جمعی عبادی میرسد با افت و کاهش محسوس مواجه هستیم. در مناسک نیز، زیارت اماکن به دلیل ابعاد مسافرتی و اوقات فراغتی و اجتماعی گرم خود از بخت بیشتری برخوردار است. شرکت در هیاتها ی مذهبی نیز در همین عداد قرار میگیرد. در حالی که نماز جماعت که عبادی ترین مناسک جمعی است در بعد از همۀ اینهاقراردارد. مناسک وفرائض دینی مانند نماز جمعه که ابعاد سیاسی به خود گرفته است با کمترین استقبال اجتماعی روبه روست.
اینها نه نتایج تحقیقات مؤسسه گالوپ است ونه حتی حاصل کار نهادهای علمی وپژوهشی کاملا مستقل ملی. بلکه معمولا توسط نهادهای رسمی دولتی وشبه دولتی در جامعۀ کنونی ما حمایت شدهاند. در همین تحقیقات است که از مخاطبان سوال شده است «مردم در پنج سال آینده مذهبی تر میشوند یا غیر مذهبی تر؟» اکثرقریب به 74 درصد (چه زنان وچه مردان)جواب دادهاند که مردم غیر مذهبی تر میشوند.
مسأله فقط کم شدن انجام مناسک دینی نیست بلکه شاهد روندی عمیق وپردامنه در الگوی دینورزی ایرانیان هستیم. به حدی که برخی محققان از بررسی خود به این نتیجه رسیدهاند که نوعی تازه از «دینورزی بی شکل»در وضعیت دینداری جوانان دانشجو جریان دارد.
در سال 1384 دربارۀ نوع دینداری دانشجویان، پژوهشی انجام گرفت و محقق در آن به این نتیجه رسید که حتی مفهوم «خصوصی شدن دین» چندان گویای واقعیت دینورزی دانشجویان نیست. بلکه این «شخصی شدن دین» است که میتواند دینورزی آنان را توضیح بدهد. در دینداری شخصی، از کم وکیف پایبندی به مناسک دینی جمعی کاسته میشود و فرد علاقه دارد که برحسب حسّ وحال وبه صورت اقتضایی، دینورزی بکند .
درسال تحصیلی 86-87 طی تحقیقی درباب پوشش خانمها، از دانشجویان سؤال شد. بیش از 71درصد از پاسخگویان موافق این امر بودند که مسئله حجاب یک انتخاب مذهبی شخصی است و دولت نباید در آن دخالت کند. 75 درصد با مجازات فرد بد حجاب مخالف بودند. 60 درصد با این نکته که حجاب باطنی مهمتر از حجاب ظاهری است کاملاً موافقت داشتند. در برخی تحقیقات،سه چهارم پاسخگویان برآن بودند که از ظاهر تقیّدات شرعی و مذهبی افراد، نمیتوان نتیجه گرفت که انسانهای خوبی هستند.
یافتهها ی بعضی مطالعات حاکی از آن است که در میان گروهها یی از جامعه ایران، نوعی دینورزی متفاوت و متکثر و سیال دربرابر دینداری رسمی به معنای بوروکراتیزه یا دیوانسالار در حال ظهور است. “معنویتهای جدید”، “شبه عرفانها” یا “شبه دینها ” در حال شیوع هستند. محققان دیگر با نوعی «دین عامه» و «دین خاموش» در تمایز با الگوی رسمی ودولتی دینداری مواجه شدهاند. شواهد زیادی هست که از رشد نوعی دینورزی خاکستری و چند تکه شده حکایت میکند.
اینها نمونهای از نتایج تحقیقات در حدّ اطلاعات اندک بنده است وقدر اطمینان این است که سرمشق دینورزی در زیست جهان اجتماعی ما درگیر تحولات ژرفی شده است و روز به روز این دگرگونیها ابعاد بیشتری نیز به خود میگیرند وتظاهرات اجتماعی محسوس تری پیدا میکنند.
دیدگاهتان را بنویسید