خلاصه بحث ارائه شدۀ مقصود فراستخواه در نشست نهم «نقد و بررسی سنجش دینداری در ایران»
دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران – 30 فروردین 91
مقدمه ومعرفی بحث
در این بحث کوششی به عمل میآید تا مطالعات وپیمایشهای مرسوم دینسنجی در ایران، نقد وبررسی بشود. چند ملاحظه در این دینسنجیها که بر روی آن تأمل خواهد شد، عبارت اند از:یک.ایراد در سازهها، دو. ایراد در گویهها ومقیاس، سه. ایراد در استدلالها و استنتاجها.
بررسی موردی اینجانب در بحث حاضر متمرکز به گزارش تحقیق اجرا شده به سفارش سازمان تبلیغات اسلامی است(کاظمی وفرجی،1389) اما انتقادهایم متوجه بیشتر تحقیقات دیگر از این دست نیز هست. عمدۀ بحثم شامل این ملاحظات زیر خواهد بود:
1.اسطورۀ چارچوب/ چارچوب مسلط
2.بایاس «به یک طرف گرایی» ِ مقیاس(تطرّف)
3.اوریبهای کلامی وفقهی
4.تورش «زبانی»
5.مغالطۀ «أخذ مالیس بعلة علة»(Non Causa pro Causa)
6.پیمایشهایی با کفگیرهای پر سوراخ
1.اسطورۀ چارچوب( چارچوب مسلط)
فرض نخست بنده این است که دینداری یک کلیت نیست. تلقی دینداری به صورت یک کلیت، ممکن است از این رو برما چیره میشود که تحمل ابهام نداریم یا کم داریم. از سوی دیگر ما معمولا گرفتار «اسطورۀ چارچوب» هستیم. چارچوبی متشکل از نظریۀ مسلط دربارۀ دینداری بر ذهن ما سایهانداز است، با آن به سراغ امر واقع دین ورزی مردمان میرویم و ضمن سوگیری پنهان، گرایشی داریم که نقش کلیت مورد نظر خود را بر امر واقع پیچیده و متکثر بزنیم.
در اینصورت احتمالا این دینداری جهان اجتماعی نیست که با مدل ما سنجیده میشود بلکه این میزان انطباق پاسخگویان با مدل ماست که بررسی میشود. به عبارت دیگر در بهترین حالت دینداری ایرانیان را در چارچوب مسلط اندازه میگیریم. مثلا نمی توانیم بگوییم دینداری چگونه است. فقط اصرار داریم بگوییم آن مقوله بندی صوری ما از دینداری، در بیرون ومیان مردم هست یا نیست وچقدر است! نه اینکه بخواهیم بفهمیم که در بیرون، عمیقا چه خبر است ودینداری چگونه است. پس ما نیاز داریم که به پرسش چگونگی و توصیفی فربه از امر واقع فراهم بیاوریم.
2.بایاس «به یک طرف گرایی» ِ مقیاس (تطرّف)
برای طرح این قسمت بحث، لازم است سازندهای دینداری را در چهار بعد شناخته شده در نظر بگیریم:
الف. ایمانیات :اعتقادات و احساسات وتجربیات دینی مثل خداگرایی
ب. شرعیات (و مناسک ) : مثل نماز وروزه و حجاب و ذبح شرعی و زیارت و عید وعزا
پ.روحیات (و اخلاقیات دینی) : مثل تقیه و ریاکاری
ت.مناسبات و هویّات: مثل جانبداری جماعتی، فرهنگی و قوم شناختی وتمدنی از یک دین یا ایدئولوژی یا هویت دینی
در بسیاری از تحقیقات رایج ما برای سنجش اینها، نوعی اوریب در سازه ومقیاسها به طور محسوس به چشم میخورد که شاید بتوان آن را بایاس«به یک طرف گرایی» ِ مقیاس (تطرّف) نام گذاشت. بایاس«تطرّف» وقتی اتفاق میافتد که محقق از یک امر پیوستاری، بیشتر فقط به یک طرف آن میل میکند.
برای مثال یکی از سازندهای دینداری را در نظر میگیریم: «اعتقادات و احساسات (ایمانیات وتجربیات)». یکی از این اعتقادات حداقل در بخشی از ادیان، خداگرایی است و خداگرایی امری طیفی است. مثلا پیوستاری است میان جلال الهی وجمال الهی.
اما محققان ما در ایران احتمالا تحت تأثیر شرایط مسلط ومستقرموجود، غالبا به طرف جلال سوق یافتهاند واز جانب جمال بازماندهاند:
به این گویهها در یکی از جعبههای پرسشنامۀ بررسی دینداری(کاظمی و فرجی،1389) نگاه بکنید:
– بعضی وقتها احساس ترس از خدا به من دست میدهد
– گاهی توبه می کنم و از خدا میخواهم برای جبران گناهانم به من کمک کند
– بعضی وقتها حس میکنم به خاطر کار بدی که انجام داده ام خدا تنبیه ام میکند
– گاهی اوقات احساس نزدیکی بیشتری به خدا میکنم
– حضور خدا را در زندگی خودم احساس میکنم
– وقتی گناه میکنم حس بدی به من دست میدهد
– از کسی که به پیامبر اسلام توهین کند متنفرم
– حاضرم در راه اسلام کشته شوم
– دوست دارم که همة مردم جهان دین اسلام را بپذیرند
– اگر نمازم قضا شود خیلی ناراحت میشوم
– ازکسی که به قرآن توهین کند متنفرم
– ازاینکه، خانواده ام بدون حجاب دیده شوند( من بدون حجاب دیده شوم) ناراحت میشوم
ملاحظه میکنیم که مبنای پرسشها، در اغلب این گویهها ترس است ونه امید، توبه است ونه ابتهاج، تنبیه ودلهره است ونه پاداش و پشتگرمی، احساس بد هست ونه خوب، اسطورۀ گناهکاری بشر است ونه عزت نفس انسانی.
همینطور در بیشتر آنها آنچه غالب است به جای شوق ترویج دین، تنفر از توهین به مقدسات است، بقیه گویهها به همین صورت دچار تطرّف هستند:
- مثال کشته شدن در راه دین زده شده است به جای ساختن وزنده کردن در راه دین
- ناراحتی از گناهان ومحرمات است(مانند قضا شدن نماز، بی حجابی ومانند آن) به جای حس آرامش از طریق نیایش و…
3.اوریبهای کلامی وفقهی
بیاس دیگر در این نوع تحقیقات، میل به آن چارچوبهای کلامی وفقهی است که بیشتر رایج یا بیشتر رسمی هستند. در یکی از جعبههای پرسشنامه تحقیق مورد بررسی ( کاظمی وفرجی،1389) این گویهها را میبینیم:
– به خدا اعتقاد دارم و هیچ شکی در آن ندارم
– معتقدم که محمد(ص) پیامبر خداست
– قرآن، کلام خدا است و هرچه میگوید حقیقت محض است
– شیطان واقعاً وجود دارد
– خدا عادل است و به کسی ستم نمیکند
– بهشت و جهنمی وجود ندارد
– در روز قیامت به اعمال ما رسیدگی میشود
ملاحظه میشود که آشکارا برای سنجش اعتقادات، برخی چیزهای خاص به جای برخی چیزهای دیگر پرسیده شده است. برای مثال محل ایراد است که چرا از عقیده به ملائکه پرسیده نمی شود وفقط از عقیده به شیطان سؤال میشود؟ از عقیده به تناسخ پرسیده نمی شود وفقط از بهشت وجهنم پرسیده میشود ؟ فقط از عدل خدا سؤال میشود ونه رحمت او؟ وچرا وچرا….
به نظر میرسد علت این نوع سؤالات را میتوان تاحدی در این میل جست که محقق گرایش دارد عقاید مردم در چارچوب عقاید مسلط بررسی بشود. به همین جهت است که در این پرسشنامه از تفکیک معاد به معاد جسمانی وروحانی سؤآل نمی شود، اعتقاد به قرآن فقط به این دانسته میشود که فقط به طرزی شکلی بگوییم کلام خداست و…..
مثال دیگر «جنگ هفتاد و دو ملت» است که چارچوب کلامی رایجی در میان ماست و بر برخی گویههای پرسشنامه مورد مثال ( کاظمی وفرجی،1389) سایهانداز شده است.
برای نمونه به این گویه بنگریم که در پرسشنامه آمده است: «فکر میکنم بدون اعتقاد به امامان دوازده گانۀ شیعه، دین اسلام ناقص است». این در حالی است که ممکن است کسی شیعه ومعتقد به امامت ائمه باشد اما آن را یک قرائت از اسلام بداند نه اینکه دینداری اسلامی دیگر را ناقص بداند، از سوی دیگر دوازده امام، اخص از امامان است، چون نه تنها شیعیان زیدی واسماعیلی وغیره به دوازده امام قائل نیستند، دیگرانی هم برداشت متفاوتی از سلسله امامان وادوار مختلف آن دارند و….
امروزه اعتقاد به امامت میتواند به جای گویۀ فوق برای مثال با این گویه سنجیده بشود : «عقیده دارم که امامان معصوم، راهنمایان ما در دین برای نیل به رستگاری هستند». به نظر میرسد این نوع پرسیدن، به زبان وادبیات امروزی دینداری نزدیک تر باشد ودر نتیجه از روایی وپایایی بیشتری برخوردار بشود
4.تورش «زبانی»
شاید بتوان یک مشکل عمدۀ این نوع تحقیقات مرسوم را «فاصله زبانی»بدانیم. پاسخگویان(حداقل بخشی از پاسخگویان)در سیاق پرسشنامههایی از این دست، با زبانی متفاوت از زبان دینی ِ واقعا موجود خود مواجه میشوند و چون با لحن ومحتوای سؤالات چندان در زندگی روز مره امروزی شان محشور و مأنوس نیستند، پاسخهایی باری به هرجهت میدهند.
در نتیجه امکان دارد جوابهای پاسخگویان چندان دقیق وواقع نما نیست. کاربردهای زبان دین ( به معنای ویتگنشتاینی کلمه) در تحول است و متنوع است. بنابراین پرسیدن از دینداری به زبان قدیمی در جامعه امروزی ممکن است ما را گرفتار تورش زبانی بکند و فاصله زبانی ما با ادبیات امروزی سبب بشود که وارد دنیای متنوع کاربردهای زبانی جامعه آماری خویش نشویم.
5.مغالطۀ «علت انگاشتن چیزی که علت نیست»
ملاحظۀ دیگر که در اغلب پیمایشهای دین رواج دارد،
خلط میان اخلاق ودین است. بدین صورت که میان اخلاق دینی و اخلاق به معنای عام آن درآمیخته میشود. این شاید شبیه مغالطهای در منطق است که به آن « أخذ مالیس بعلة علة »[1]می گویند: مغالطۀ علت انگاشتن چیزی که علت نیست؛ برای تفصیل مغالطات بنگرید به شهابی، 1358 و نیز بنگرید به :Eemeren,et al,1996 ; Groarke and. Tindale, 2003.
برای شرح مغالطه، در این گویهها از پرسشنامه مورد بحث تأمل بکنیم (کاظمی وفرجی،1389: 33):
– چقدر برای شما پیش آمده است که از کسی بدتان بیاید اما در موقعیتی قرار بگیرید که به هر دلیلی از او تعریف کنید؟
– برای همۀ ما پیش آمده است حرفی بزنیم که راست نباشد. برای شما چقدر پیش آمده است؟
– چقدر برایتان پیش آمده که از کسی یا جایی چیزی را به امانت یا قرض گرفته باشید و به هر دلیلی آن را پس نداده باشید؟
– در جامعه ما آدمها معمولاً پشت سر یکدیگر حرف میزنند شما چقدر برایتان پیش آمده که پشت سر دوستی یا فامیلی حرفی زده باشید؟
– چقدر پیش آمده که حرفی یا چیزی را به کسی نسبت بدهید که از صحت آن مطمئن نباشید؟
– چقدر پیش آمده که در صفی باشید (مثلاً صف نانوایایی، خرید، اتوبوس و…) و به هر دلیلی خارج از نوبت کارتان را انجام دهید؟
اما پرسش این است که اخلاقیاتی مانند پرهیز از دروغ و خیانت ورعایت حقوق، چه مقدار از دین نشأت میگیرد؟ مثلا آیا همۀ کسانی که از دروغ میپرهیزند برای ترس از خدا ورفتن به بهشت است؟ بفرض که پاسخگویان به محقق بگویند از دروغ میپرهیزیم، این چه ارتباط لازم منطقی با دین دارد؟ قرار دادن پرهیز از دروغ در جای بُعدی از دینداری، در حقیقت وضع دین در مقام علت دروغ نگفتن است. در حالی که ممکن است علت دروغ نگفتن، دین نباشد بلکه نیروی وجدان اخلاقی باشد. اینجا در حقیقت ما دچار مغالطه «علت انگاشتن چیزی که علت نیست» میشویم.
برای سنجش بعد اخلاقی دینداری، به جای سؤالات کلی که در پرسشنامۀ تحقیق مورد بحث ما آمده است، مثلا میتوان پرسید:
«اگر از شما بخواهند مهم ترین برداشت خود را از دروغ در یک جمله بگویید، شبیه کدامیک از این جملهها را و تا چه حدی ممکن است بگویید»؟:
1.پرهیز از دروغ موجب رضای خدا ورستگاری بندگان خداست
2.پرهیز از دروغ موجب شکوفایی فردی واعتماد اجتماعی است
3…..
اگر پاسخگویان، نمونۀ گویه 1 را بیشتر علامت بزنند میشود فهمید که اخلاق مردم دینی است واگر نمونۀ گویه 2 را علامت بزنند اخلاق مردم، عرفی است. بدین ترتیب میبینیم که چگونه در یافتههای تحقیقات مرسوم در ایران، ملاحظات جدی وجود دارد. چگونه از اینکه پاسخگویان به ما گفتهاند دروغ نمی گویند ودر صف جلو نمی زنند(صرف نظر از صحت وسقم این اطلاعات)، قضاوت میکنیم که اخلاق مردم ما، دینی است! در واقع صغرا وکبری هر دو محل تردید است. نه، میتوان باور کرد که 80 تا 90 درصد مردم در حد خیلی زیاد وزیاد عادت راستگویی دارند، ونه، میتوان قانع شد که راستگویی، همه از روی دینداری است وراستگویی ِهمه نیز از روی دینداری است!
- پیمایشهایی با کفگیرهای پر سوراخ
در اینجای بحث، لازم میبینم نکتهای را طرح بکنم که به تصور اینجانب بسیار درخور تأمل است. گاهی تا گفته میشود ما نیاز به ژرف کاوی در بررسی دینداری داریم، این را بلافاصله به دعوای کمی وکیفی تحویل میکنند. اما ارجاع هر ملاحظۀ انتقادی از این پیمایشها، به دوگانۀ کمی وکیفی به نظر میرسد نوعی پاک کردن صورت مسأله است. مخصوصا که ما به این نوع دوگانهها خیلی گرایش داریم. مثلا مایلیم بحث بکنیم که دینداری یا سنجیدنی هست یا نیست. مایلیم با طرف بحث خود مجادله کنیم که آیا با روش کمی موافقید یا مخالفید؟
در گزارش مورد بحث ما نیز ابتدا به همین مسیر دوگانه اشاره شده است.«اگر بخواهیم به این نتیجه دست یابیم که مردم در سطح جامعه چه مقدار اعمال دینی را انجام میدهند و چه مقدار به گزارههای بنیادین دینی اعتقاد دارند بی تردید روش پیمایش میتواند گره گشایی کند. در همه دنیا نیز دینداری با همین روش سنجیده شده است. اما اگر سرو کار ما با مسئله معنا باشد مثلا مردم چه معنایی به رفتارهای دینی خود میدهند آنوقت روشهای کیفی در سنجش معنای دینداری مردم اهمیت خواهند یافت»(کاظمی وفرجی،1389 : 104)
اما انتقاد اینجانب به این محققان لزوما آن نیست که چرا شما پیمایش کرده اید، بلکه ملاحظه در نحوۀ پیمایش کردن است. وقتی ابزارها دقیق نیست، وقتی کفگیرها پرسوراخ است، انتظار داریم چه چیزی با آن به دست بیاوریم؟ با روش پیمایشی نیزمی توان در حدی که ابزارهای کمی دقیقتر ودرست تر به کار گرفته بشود، یافتههای معتبرتری از دینداری ایرانیان به دست آورد. میتوانیم با همین روشهای پیمایشی در صدد پاسخ به پرسش از چگونگی دین ورزی مردم باشیم وبررسی بکنیم که مردمان در عمل ودر زندگی خود چگونه ودر چه حدی دینداری میکنند
اگر چنین تحقیقات جدی انجام بگیرد، دیگر کفایت نمی کنیم که فقط به طور کلی بگوییم مقیاس تجربههای دینی در نمونۀ مطالعه شده، بالا هست و در حد 96 درصد نمونه است؛ شامل 72.4 درصد خیلی زیاد و 24.5 درصد زیاد(کاظمی وفرجی،1389 : 145). بلکه بررسی میکنیم که هریک از انواع تجربههای مذهبی در نمونه چه نوع توزیعی دارد، مثلا:
- تجربۀ خوف چقدر است وتجربه رجا چقدر؟
- تجربه زاهدانه چقدر، تجربه سرمایه گذارانه، تجربه عارفانه چقدر، تجربه عاشقانه چقدر وتجربه رندانه چقدر؟
همینطور بسنده نمی کنیم به طرزی کلی بگوییم که مقیاس احساسات وعلقههای دینی در نمونۀ مطالعه شده، بالا هست و در حد 94.9 درصد نمونه است؛ شامل 73.8 درصد خیلی زیاد و 21.1 درصد زیاد (کاظمی وفرجی،1389 : 155). بلکه بررسی میکنیم که هریک از انواع سبکهای دین ورزی در نمونه چه نوع توزیعی دارد، مثلا :
- سبک دین ورزی کثرت گرا چقدراست وانحصار گرا چقدر؟
- دین ورزی آزادمنشانه چقدراست ودین ورزی سختکیشانه چقدر؟
- دین ورزی سازگار چقدر است و ناسازگار چقدر؟
همچنین فقط به طور کلی نمی گوییم میزان مقیاس اعتقادات دینی در نمونه، بالا هست و در حد 98.8 درصد نمونه است! شامل 86.3 درصد خیلی زیاد و 12.5 درصد زیاد (کاظمی وفرجی،1389 : 168). بلکه بررسی میکنیم که هریک از انواع دین باوری در نمونه چه نوع توزیعی دارد، مثلا:
- دینداری سنتی چقدر؟
- دینداری ایدئولوژیک چقدر ؟
- دینداری امانیستی چقدر؟
- و….
منابع
کاظمی، عباس و مهدی فرجی( 1389 ) دینداری ایرانیان. تهران: دفتر پژوهشهای کاربردی سازمان تبلیغات اسلامی.
شهابى، محمود(1358 ) رهبر خرد. تهران: کتابفروشى خیّام.
Eemeren, Frans H. van, R. F. Grootendorst, F. S. Henkemans, J. A. Blair, R. H. Johnson, E. C. W. Krabbe, C. W. Plantin, D. N. Walton, C. A. Willard, J. A. Woods, and D. F. Zarefsky, 1996. Fundamentals of Argumentation Theory: A Handbook of Historical Backgrounds and Contemporary Developments. Mahwah, New Jersey, Lawrence Erlbaum Associates, Publishers.
Groarke, Leo and C. Tindale, 2003. Good Reasoning Matters! 3rd edition, Toronto, Oxford University Press.
دیدگاهتان را بنویسید