مشکلی داشتم. بی مشکل هرکه هست لابد از جنس بشر نیست. از بیکرانگی عالم وآدم همتی طلب کردم و تا حدودی حل شد. دلیلی ندارد که اجازه بدهیم «خود-اثربخشی»[1] ما به این سادگی از دست رود. اگر میرود احتمالا برای این است که ما یک جایی برای نگریستن میایستیم وتکان نمی خوریم. این هم از آن خطاهای ماست.
مکان برای ایستادن ودیدن بسیار است. حتی یک چیز را از مکانهای مختلف میتوان متفاوت دید. در قلمرو پهناور ذهن ما دست کم دو مکان متفاوت برای ایستادن و نگریستن به امورمان وجود دارد. یکی «مکان کنترل درونی»[2] است ودیگری «مکان کنترل بیرونی» است.
در مکان اول وقتی میایستیم خود را میبینیم که سهم درخور توجهی در بسیاری از امورمان داریم. در اینجا «ادراکی از خود»[3] داریم که اومی تواند تا حدی بر کم وکیف زندگی خویش تأثیر بگذارد. خود را همچون علت تعیین کننده ای از مجموعه علل میبینیم.
انتظار ما در این مکان از «خود» این است که حواست را جمع کن، محیط رفتارت را کنترل کن، دقت کن،بیندیش، تصمیم بگیر، برو. در اینجا چون بر آنیم که تاحدودی میتوانیم، پس میتوانیم. پس مایل و قادر میشویم در امور خود تا اندازه ای ملاحظه و مداخله وکنترل بکنیم. میتوانیم خود تنظیم، خود راهبر وخودگردان باشیم.
اما در مکان دوم وقتی میایستیم و مینگریم، طبعا عوامل بیرونی را میبیبنیم. این مکان نه اینکه اهمیت ندارد. دارد واتفاقا مکان مهمی برای توضیح امور مان در سطح کلان است. در اینجا مجموعۀ علل وعوامل تاریخی، اجتماعی وساختاری را میبینیم.
آیا این عوامل واقعا وجود ندارند. چرا حسابی هم وجود دارند. این مکان جای خوبی است برای دیدن وتحلیل علمی دربارۀ امور انسانی ورفتار بشری. اگر به دقت نگاه بکنیم حتی از اینجا میشود خود را نیز در کنار عوامل بیرونی دید، اما وقتی در مکان کنترل درونی میایستیم، سهم وتأثیر خود را بهتر و از نزدیک و واضح تر میبینیم.
چرا ما خود را در یک مکان میخکوب بکنیم. مکان کنترل بیرونی تنها جایی از قلمرو ذهن ما نیست که میشود در آن ایستاد ونگریست. از مکان کنترل درونی که نگاه میکنیم، متوجه میشویم حتی اموری از حیات مان که از مکان دیگر، عوامل بیرونی آنها را میدیدیم، برحسب اینکه ما چگونه آن عوامل را کنترل بکنیم، چطور بنگریم، چه نوع زاویه ای در برابر آنها بگیریم وبا آنها چگونه مواجه بشویم، نتایج متفاوتی برای ما خواهند داشت.
دانش آموزی را در نظر میآورم که میخواهد درس بخواند ولی شرایط خانه مناسب نیست. کوچک و پر سروصداست،گرم است وتمرکز حواس برای درس خواندن در آن سخت است. اینها عوامل بیرونی دارد: مناسبات اقتصاد، مدیریت کشور، نظامم آموزش وپرورش، فقر خانواده، فقدان امکانات کافی، رفتارهای غیر مسؤولانه اهالی خانه یا همسایگان آپارتمان و…. اگر این دانش آموز عزیز، در مکان کنترل بیرونی بایستد وتکان نخورد ، عدم موفقیت خود را به این عوامل نسبت میدهد و در نهایت نیز نفرین به طبیعت وفلک و جز آن. اما اگر مکان ایستادن و موضع نگاهش را تنوع ببخشد، و اهرم فکرت وعزیمت خویش را به نقطۀ کنترل درونی نیز ، درست تکیه بدهد، مطمئنا میتواند نقش علیّت خویش بوضوح ببیند، نیرویی در خود برای برنامه ریزی ومداخله و ایجاد شرایط مناسب درس خواندن کشف بکند وطرحی دراندازد؛ مانند شناسایی کتابخانه ای عمومی، برقرار ارتباط با دوستی برای مطالعۀ جمعی و استفاده از امکانات او ، مدیریت زمان درس خواندن در منزل ، توجیه اهل خانه وهمسایگان و….
ابتهاج میهمان خیال شد: «چه فکر میکنی؟که بادبان˚ شکسته، زورق به گل نشسته ایست زندگی؟…به بن رسیده راه بستهایست زندگی؟….تو از هزارههای دور آمدی، در این درازنای خون فشان،به هر قدم نشان نقش پای توست. برین درشتناک دیولاخ، ز هر طرف طنین گامهای رهگشای توست…نگاه کن، هنوزآن بلند دور، آن سپیده آن شکوفه زار انفجار نور،کهربای آرزوست. سپیدهای که جان آدمی هماره در هوای اوست، به بوی یک نفس در آن زلال دم زدن، سزد اگر هزار بار بیفتی از نشیب راه و باز رو نهی بدان فراز…به سان رودکه در نشیب درّه سر به سنگ میزند،رونده باش، امید هیچ معجزی ز مرده نیست،زنده باش».
چهارشنبه 24 خرداد91
[1] Self- efficacy
[2] Internal locus of control
[3] Self-perception
دیدگاهتان را بنویسید