برای کانون مهندسین، سوگ جمعی از دانشآموختگان در تاریخ 7 بهمن 98
به کدامین بغض فروخورده صدای شان کنیم مسافرانی را که قربانی سیستمهای خطرخیز کشورمان شدند از داغ این درد تلخ زهرآگین، به که نالیم؟ با این مسئوولیت سنگین چه کنیم؟
در میان یکصد و هفتاد و شش جانِ سوخته که میلیونها وجدان زخم دیده ایرانی به همراه همه بشریت مغموم در ماتم حسرت سیاه آنها هستند، هشت دانش آموخته یا دانشجوی دانشکده فنی دانشگاه تهران نیز پرپر شدند. دو «بهاره» و یک «غزل»، یک ایمان، یک مجتبا، یک الوند، یک سعید و یک محمدمهدی.
کجائید ای شهان آسمانی؟ برق چشمانتان را به یاد میآورم که همچنان پرسشهای مهیب یک نسل را برمن میکوبیدند در آن روزها و شبهایی که سالها پیش تاریخ هشتاد ساله دانشکده فنی را مینوشتم در راهروها، پلههای دانشکده، کانون، در جنب و جوشی بیقرار میرفتید و میآمدید و هویت گم شده خود را میجستید، اینک شما در تاریکی عدم، دیوار به دیوار هستی بیکران فروخفتید و ما ماندیم با انبوهی پرسشهای ناگشوده و مسائل نفرین شده…
آن روز که تبوتاب شور زندگی شما را در زیر پوست این شهر مینگاشتم هیچ نمیدانستم روزی باید در غم بیگاه شما بنشینم. کجایید ای مهندسان ایران؟ کجایید ای مسافران علم و فناوری و توسعه؟ کجایید ای جمع متفرق، ای پیام آوران صلح و پیشرفت، ذرههای بی انتهای روح سرگردان ایرانی در گوشه و کنار جهان…
کجایید تا با شما بنشینیم و درمان دردهای خویش بجوییم و همچنان به مسأله ایران بیندیشیم. شما رفتید سراسیمه و نابهنگام و ما در این راه دشوار ِ ساخته شدن ایران، راه تحول خواهی و توسعه ناتمام به دانش و پژوهش و خلاقیتهای شما و به امید اجتماعی لرزان و بیقرار شما، سخت نیازمندیم …
دیدگاهتان را بنویسید