شهرهای ما با شبه‌علم و ایدئولوژی دولتی اداره می‌شود!/ علوم انسانی تکثیر مسأله می‌کند

Published at 4 سال ago

فراستخواه در نشست مجازی نشست «علوم انسانی، تأثیر اجتماعی و توسعه»:
علوم انسانی قبل از حل مسأله تکثیر مسأله می‌کند و درباره مسأله شهر می‌تواند مباحث مرتبط با آن را صورت‌بندی و تقریر کند؛ چراکه اساساً تقریر مسأله مهمتر از حل مسأله است. امروز شهرهای ما با شبه‌علم و ایدئولوژی دولتی اداره می‌شود!
شهرهای ما با شبه‌علم و ایدئولوژی دولتی اداره می‌شود!/ علوم انسانی تکثیر مسأله می‌کند.

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) نشست «علوم انسانی، تاثیر اجتماعی و توسعه» با حضور مقصود فراستخواه، عباس منوچهری و عماد افروغ به مناسبت هفته پژوهش به صورت مجازی و به همت پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی برگزار شد.

فراستخواه در این مراسم سخنرانی خود را با موضوع «علوم انسانی و مساله تاثیر اجتماعی» ارائه کرد و گفت: در این مطالعه مساله تاثیر اجتماعی علوم انسانی مهم است بدین معنی که علوم انسانی چه قدر برای انسان است و چه قدر علوم اجتماعی انسانی و اجتماعی است؟

او ادامه داد: تاثیر اجتماعی در مقابل تاثیر علمی است. کار نیروی علوم انسانی این است که بتوانند در علوم مختلف سرمایه انسانی تربیت کنند این تاثیرهای متعارف علوم انسانی و اجتماعی است که باید مرزهای دانش را گسترش دهد و ترویج دانش کند. اما تاثیر اجتماعی وقتی است که نوبت به مساله مندی می‌رسد و مرهمی برای زخم‌های انسان‌ها پیدا کنند و فهم بهتری از مشکلات و دردها ارائه کنند. اکنون ارزش‌های کاربردی و کارایی هم معنای دیگری پیدا کرده است و آن قدر مشکلات در سیاره ما وجود دارد که روز به روز ارزش‌های کاربردی اهمیت بیشتری پیدا می‌کند.

این استاد دانشگاه در ادامه با اشاره به اینکه در مباحث علوم انسانی علم سبک دو، سبکی است که به کانتکس حساس است و به زندگی مردم و کف خیابان حساس است درباره این موضوع مثالی می‌زنم؛ تهران 20 درصد جمعیت ایران است و بیشترین تعداد دانشگاه‌ها در تهران است و دانشجویان زیادی در اینجا درس می‌خوانند. حال در اینجا 50 درصد رشته‌ها مرتبط با علوم انسانی است. حال سوال این است که علوم انسانی چه راه حل‌هایی برای شهر تهران دارد؟

این جامعه شناس افزود: من در این باره شاخص‌های مختلفی که درباره زندگی شهری وجود دارد را مرور کردم. در شاخص شهرهای پویا که در آن زندگی وجود دارد تهران در پایین ترین رتبه قرار دارد! از 180 شهر که در رتبه بندی سی ام آی هست ما در انسجام اجتماعی 172 هستیم! از برنامه‌ریزی محلی تهران در رتبه 162 قرار داریم! در شاخص‌های دیگر هم مثل تعاملات بین المللی در رتبه 130 هستیم و اساسا شاخص‌های تهران بسیار پایین است.

به گفته فراستخواه، در شاخص شهرهای جهانی جی سی آی انواع مولفه‌ها مانند انواع تجربه شهر، سرمایه انسانی و … وجود دارد و از 128 شهر تهران رتبه 98 را دارد و استانبول رتبه 25 و دبی رتبه 28. با توجه به اینکه یکی از مولفه‌ها در این شاخص جمعیت تحصیلات عالیه است، با وجود آنکه ما در آنجا نمرات بالاتری داشتیم و با در نظر گرفتن آن نمرات رتبه 98 گرفتیم. در شاخص چشم انداز جهان از 128، تهران رتبه 118 قرار دارد.

در شاخص شهرهای برتر با مولفه‌هایی مثل امید به زندگی و غیره ما آخرین رتبه هستیم. یک شاخص مهم دیگر شهر زیست پذیر و شهری برای زندگی کردن است ما در این شاخص هم بر اساس رتبه بندی از 231، 199 هستیم! در شاخص شهرهای نوآور و خلاق از 100 امتیاز 30 و از 500 شهر رتبه 430 داریم. در شاخص کیفیت زندگی هم از 231 شهر ما رتبه بسیار پایین‌تری داریم و در شاخص رقابت پذیری هم ما از 120 شهر، در رتبه آخر هستیم!

فراستخواه یادآور شد: جالب است شهر بیروت که همواره ما روی آن حساس هستیم در همین شاخص در مولفه‌های اقتصادی، نهادی، زیستی و … امتیازش بالاتر از تهران است و این بیروت فقط در مخاطرات شاخصش کمتر از تهران است. پس می‌شود پرسید که برای این شهر چه می‌شود کرد و تاثیر علوم انسانی روی این شهر چگونه است؟ لذا این پرسش که تاثیر علوم انسانی روی این شهر چگونه است؟ پرسش به جایی است به شرطی اینکه پرسش را درست صورت بندی کنیم. علوم انسانی خم رنگ‌ریزی نیست که قرار باشد مسایل شهر از داخل آن در بیاید و مساله شهر حل شود. این تصور در هیچ کتب مرجع و تحقیقات جدی نیست.

این استاد دانشگاه تاکید کرد: انتظاری که از علوم انسانی به دلیل سرشت اجتماعی آن می‌رود این است که با این صورت بندی ساده نمی‌شود مساله را توضیح دهد. علوم انسانی باید قبل از اینکه راه حل را بگوید مساله را تقریر کند. اساسا ممکن است برخی مساله پساتوسعه را مطرح می‌کنند مانند مرحوم راهنما که می‌گفت در پسا توسعه ما با چه مشکلاتی روبه‌رو هستیم اما به هر حال علوم انسانی قبل از حل مساله تکثیر مساله می‌کند و آن چیزی را که چیزی نیست، چیز می‌کند! علوم انسانی درباره مساله شهر می‌تواند مباحث مرتبط با شهر را صورت بندی و تقریر کند. اساسا تقریر مساله مهمتر از حل مساله است. نیمی از دانایی علوم انسانی در این است که بشر بتواند پرسش‌های خوبی را مطرح کند.

فراستخواه با بیان اینکه علوم انسانی برای حل مساله پکیج‌هایی از راه حل دارد و می‌گوید راه حل‌ها گاهی خود مساله می‌شود افزود: پس علوم انسانی نه تنها در ابتدا مساله را به رخ ما می‌کشد بلکه در مرحله بعدی می‌گوید اآیا راه حل‌ها می‌تواند خودش یک مساله باشد. این راه‌حل ها یک مجموعه هستند و نمی‌شود که یک جزئی برای حل مساله کاربرد داشته باشد چون مسائل انسانی مسائل ذوجود و ذوابعاد هستند و بنابراین راه حل‌ها در علوم انسانی به هم مرتبط هستند.

او با طرح این سوال که چه قدر شرایط امکان برای اندیشه ورزی در علوم انسانی برای تاثیر اجتماعی وجود دارد گفت: این پرسش دیگری است که می‌توان آن را هم به عنوان یک مساله در علوم انسانی مطرح کرد و به آن پاسخ داد. آیا در شهر تهران با این ساختار سیاست‌گذاری و نهادی و با این دفرمه شدن اساسا شرایط امکان مدیریت یکپارچه وجود دارد؟ در شهری که هنوز مسئولیت گمشده وجود دارد و همه دنبال مسئول هستند( که این هم مساله علوم انسانی است) به دلیل دفرمه شدن ساختارها آیا دانش می‌تواند این مشکلات را توضیح دهد و به مسایل مرتبط با شهر پاسخ بگوید.

این استاد جامعه شناسی با بیان اینکه در ادامه بررسی خود، به سندروم قفسه رسیده توضیح داد: در ایران علم کالای ضروری نیست و کالای پرستیژی است و علوم انسانی اختیار معرفت شناختی ندارد. شهرهای ما با شبه علم و ایدئولوژی دولتی اداره می‌شود! اگر قرار باشد علم مرجعیت داشته باشد، آزادی آکادمیک وجود داشته باشد، دانشگاه زبانش برای بیان مساله‌ها باز باشد و بتواند برای سیاست‌گذاری نظر بدهد و رابطه خوبی با دولت و جامعه داشته باشد آن وقت نوبت به من دانشگاهی می‌رسد و می‌توان از نقایص تدریس، برنامه های آموزشی و درسی و … سخن گفت.

او افزود: من در ابتدا گفتم که علوم انسانی در ایران دانش معطل است اگر دانش مقفل نباشد! این‌ها زینت و قفس هستند و در واقع صامت هستند و در صحنه های تصمیم گیری ناطق نیستند و در مبانی سیاست‌گذاری گویا مشخص شده این علوم به درد ما نمی‌خورد. حتی به طور پنهان این‌ها خیلی وقت‌ها به درد نمی‌خورد و به عنوان مرجع تصمیم گیری استفاده نمی شود.

درست است که علوم انسانی متوجه مشکلات پیچیده هست و می‌داند قرار نیست ابزاری برای حل همه مشکلات ما باشد ولی علوم انسانی همچنان مسئولیت دارد و از نظر برنامه ریزی، تعریف پروژه‌ها، روش تحقیق، پیمایش‌ها، ساختن ابزارها باید بهتر از این عمل کند. پس تمام درک من در این خلاصه می‌شود با اینکه شرایط امکان برای علوم انسانی وجود ندارد که تاثیر اجتماعی داشته باشد اما این دلیلی نمی‌شود که علوم انسانی برای حل مسائل مسئولیت نداشته باشد لذا علوم انسانی باید به درون خودش و به کنش تحقیق و کنش روش و … برگردد.

فراستخواه گفت: بعد از اینکه دانش را گسیل به جامعه کردیم باید آن را کاربردی و آن را در جامعه ترجمه کنیم بدین معنی که دانش را باید به زبان سیاست زندگی، شهری و … ترجمه کنیم و ترجمه محلی از علوم انسانی داشته باشیم. ما باید علم را سفارش‌گرا کنیم و دانشی که بتواند خودش را معطوف به سفارش‌ اجتماعی کند موفق است. علوم انسانی باید بتواند سفارش‌های خاموش را پررنگ کند.

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *