در ایران دو سنت تاریخی شکل گرفته است: سنت سلطنت و سنت روحانیت.
این دو سنت، بخشی از تاریخ و فرهنگ جامعه ما بود ولی مشکل از آنجا پدید میآمد که هر دو، به ایدئولوژی تبدیل شدند. اولی به ایدئولوژی اقتدارگراییِ حکومت و دومی به ایدئولوژی تمامیخواهیِ حکومت.
تجربه تلخ نخست:
در قبل از انقلاب سنت پادشاهی در تاریخ ایران به صورت ایدئولوژی شاه پرستی در آمد و مبنای نوعی اقتدارگرایی در دنیایی مدرن شد. شاه به جای سلطنت و سپردن امور ادارۀ کشور به قواعد ملی و دمکراتیک، اصرار بر حکومت تکسالار داشت و روالهای کشورداری عادلانه و آزادمنشانه را برهم زد و درنتیجه نتوانست اجتماع نخبگانی را متقاعد بکند، با پویشهای متن جامعه همراهی نکرد و در نتیجه کل برنامه مدرنیزاسیون دولتی و رشد قابل توجه در آن دوره که البته متکی به درآمدهای نفتی بود، برهم خورد و کشور به ورطه انقلاب افتاد.
پس حداقل یکی از ایرادهای جدّی در هشتک «من وکالت میدهم» این است که دوباره با رجعت به این ایدئولوژیِ «آزموده شده» و شکستخورده در چند دهه، اکنون میخواهد آزمودهها را دوباره بیازماید. بدین ترتیب جامعهای تحولخواه را به قهقرا میکشد و تمام روالهای عرفی و عقلانی پلورالیسم و دمکراسی را درهم میریزد و مانع همگراییِ اختلافی ِ همه نیروهای تحولخواه میشود.
تجربه تلخ دوم:
با انقلاب بهمن 57 هرچند از ایدئولوژی شاهپرستی و اقتدارگرایی مبتنی بر آن رهایی یافتیم اما ایدئولوژی دوم جامعه را غافلگیر کرد و گریبانش را گرفت. خلط دین و دولت، منشأ تمامیخواهی مذهبی از نوع فقه شیعی ایدئولوژیک در شکل دولتیاش شد و در نتیجه روالهای پاسخگویی و حدود اختیارات حکومتی، حقوق حاکمیت ملت، حقوق بشری، مطالبات اجتماعی و مشارکت برابر همه گروههای اجتماعی، تفکیک قوا و ادارۀ عرفی و عقلانی و عادلانه و دمکراتیک جامعه چه در سیاست داخل و چه خارج لطمه خورد. بدین ترتیب هم دین جامعه لطمه خورد و هم بنیان کشورداری صحیح. اکنون جامعه در ابعاد بزرگی دچار مصائب این ایدئولوژی گشته است به جای آنکه از سنتهای دینی و مرجعیت، بدرستی و در جای خود استفاده بشود.
چاره کار گفتگوی فراگیر رضایتبخش و پرثمر با اتحاد و ائتلاف تمام گروههای دلبسته به این سرزمین است که برای توسعه و پایداری ایران و حق و حقوق ایرانیان میکوشند. راه درست این است که امور جامعه و دین و علم و هنر و فرهنگ و سیاست و اقتصاد و دیپلماسی کشور به جایگاه درست و معقول خود برگردد. هرچیز در جای متعارف و معقول خود قرار بگیرد.
برای توضیح بیشتر و دریافت کل روایت مقصود فراستخواه بنگرید:
دیدگاهتان را بنویسید