قایق هستی خویش را پیش میبریم
شرایط است که ما را با خود میبرد؟ یا میتوانیم نقش خود را کم وبیش برآنها بزنیم؟ سالها پیش آرای آلبرت بندورا[1] برای من روزنه ای تازه گشود. مدیون او هستم و از جمله همین هفته نیز در وضع دشواری به دادم رسید. دیدگاههای سادۀ خطی، یا یکسره ساختارها و جبر شرایط را دیده اند ویا […]
مکانی برای ایستادن و نگاه کردن
مشکلی داشتم. بی مشکل هرکه هست لابد از جنس بشر نیست. از بیکرانگی عالم وآدم همتی طلب کردم و تا حدودی حل شد. دلیلی ندارد که اجازه بدهیم «خود-اثربخشی»[1] ما به این سادگی از دست رود. اگر میرود احتمالا برای این است که ما یک جایی برای نگریستن میایستیم وتکان نمی خوریم. این هم از آن […]
صدای نفَسهای ما
هوُ…هوُ…هوُ…..هوُ… می روی، میدوی و صدای نفَس، پا به پای تو. تا جنب وجوشی در تو نیست، چنان آهسته است که گویی او هم نیست. صدای نفَسها، صدای بودن ماست. صدای حضور ما در اینجاست. صدای نفَسهایم با من چه میگویند؟ هربار ِ بسیار که به این میاندیشیدم، با خود بی اختیار میگفتم؛ صدای […]
روزی دیگر
سلسله مباحث ذهن و زبان موضوع: ادامه تاریخ ذهن پرسشها 1.ذهن دو جایگاهی را از حیث فعالیت مغزی چگونه می توان توضیح داد؟ 2.چه عواملی در زیست اجتماعی به شکل گیری ذهن دو جایگاهی می انجامید؟ منابع برای مطالعه : منابع ذکر شده قبلی برای جلسه دوازدهم معرفی و لینک پی دی اف کتابی برای مطالعه Clayton, […]
معنا در اسارت ایدئولوژی
گاهی ما هستیم وتمناهای بیغرض زیستن. گاهی ما به طبیعت(طبیعت خود، یا طبیعت پیرامون) نزدیک میشویم، در بیخبری چشمان مداخله گر فرهنگ وجامعه. سپیدۀ سحر سر برنیاورده بود: جمع درختان، شکوه آسمان، زلال هوا و یاسهای زرد وحشی با اجتماعی محتشم؛ ایستاده برشاخهها و نشسته بر زمین، گوش به آهنگ آرام نسیم؛ خود را عیان […]