ذرههایی سرگردان در شبکۀ ابهام
مدتی این مثنوی تأخیر شد. در محاصرۀ تنگ لشگری از لشگریان غم(این آشنا ترین حریف انسانها)قرار گرفته ام. دوره میکنم روزها وشبها را وهنوز را. باید ایستاد ونشان داد که مسألۀ بودن مهم تر از نبودن است. پاسخی دارد به غمها، این انسان. کندن، کاویدن وکوشیدن وشاید راهی گشودن. شجاعت بودن. تراشیدن وخراشیدن به رغم همه […]