پرسش یادداشت گونه به این قرار بود…از دوستی پر شور و خوش فکر…ابتدا پرسش و سپس پاسخ آقای دکتر فراستخواه را میخوانیم:
1- اینکه لذت امری وجودی و هستی مندانه است، یعنی چه؟
2- اینکه عشق ترفندی سوداگرانه نیست بلکه حسی بیغرضانه است، خیلی دلچسب ودوست داشتنی است. اما سوداگرایی حداقل در زمانه ما که عقلانیت و سود درمفهومی بنام پیشرفت، جامعه را به بازار تبدیل نموده است و مینماید اکثریت قریب به اتفاق ما را به کام ارزشهای خود میکشاند چگونه امکان ظهور دارد؟چگونه میشود به آن “عشق بیغرضانه ” دست یافت یا نزدیک شد؟
3- لذت آیا تاریخمند است یا نه؟ آیا جزو مقولات پیشینی است یا پسینی؟
4-برای لذت بردن بایستی نگاه زیبایی شناسی داشت. در ذهن من نگاه زیبایی شاختی در مقابل وضعیت طبیعی معنا پیدا میکند. آیا این بینش درست است که این وضعیت بیشتر در جوامع مدرن و شهری امکان ظهور پیدا میکند؟
به نظر میرسد در تجربه عملی لذت بردن از هستی زندگی را بیشتر در جوامع ابتدایی و روستایی مشاهده میشود و درجوامع شهری با استرس و بحرانهای روحی و عدم ثبات روبرو هستیم.
و پاسخ استاد:
سلام بر دوست همیشه نقاد و با سپاس از این گفتگوی فعال
دوست دارم در باب ملاحظات خوب تان مفصل بحث کنیم اما عجالتا نسبت به هر یک، درک ناچیزم را با جمله ای کوتاه برای قدرشناسی از آن عزیز با شما در میان بگذارم
1.دربارۀ ملاحظه نخست. لذت فقط با حالتهای ادراکی و شناختی ذهن اعتلا پیدا نمیکند بلکه برای لذتهای بهتر لازم است تمام هستی خویش را و وضعیت وجودی خود را نیز بهبود وارتقا ببخشیم. مثالی عرض میکنم. من میتوانم در یک دوره مهارتهای شناختی یاد بگیرم که با چه مهارتهایی از کمترین امکانات زندگی ام خوب لذت ببریم ولی این کافی نیست بلکه برای لذت بردن باید در خود شوقی وجودی برای زندگی وحس وحالی و شور زندگی را بیدار بکنم.
2.با شما موافقم که بازاری شدن وابزاری شدن همه چیز، زندگی ما را تهدید میکند وبرای رهایی از آن باید اجتماعات گرم وکنشهای ارتباطی وعشق و دوست داشتن و ارزشهای غیر بازاری را بسط بدهیم. بازار رقابتی و عقلانیت سود وزیان لازم است ولی همه چیز زندگی وهمه هستی پهناور آدمی نیست.
3.لذت به گمانم من امری تاریخی و اجتماعی در تجربههای زیست بشر بود وپیوسته پسینی است. یعنی ما میآموزیم که لذت ببریم وچگونه لذت ببریم و لذتهای وجودی را چطور تمرین وزیست بکنیم. اگر ما درست در بدو تولد به فرض در جنگلی دور از اجتماع وفرهنگ قرار بگیریم ورشد کنیم هیچگونه لذت انسانی را نمیتوانیم تجربه بکنیم
4. لذت صرفا حالتی نوستالژیک نیست. زندگی شهری جدید نیز میتواند لذتهای بسیار و مخصوص خود را داشته باشد. البته مثل ملاحظه دوم تان در اینجا نیز میپذیرم صنعتی شدن وشهری شدن و مدرنیته به دلیل مشکلاتی که دراو هست بخشی از لذتهای ما را تهدید میکند اما راهش فرار به عقب نیست. راهش نقد مدرنیته است. مدرن شدن وپیشرفت وتوسعه، پروژه ای ناتمام است. در گذشته نیز بشر دردها ورنجهای انبوهی داشت. برای لذتهای پایدار وتقلیل مرارتهای بشر باید همچنان پیش رفت و نقدکرد و کارکرد.
دیدگاهتان را بنویسید