بار سی و نهم- طرح سود و زیان -قسمت آخر-محدودیت‌های طرح سود

Published at 10 سال ago

طرح سود و زیان، قسمت چهارم و آخر

محدودیتهای طرح سود

دو بحث قبلی ما دربارۀ ظرفیتهایی بود که در طرح سود  برای حل مسأله‌های حیات وجود دارد. در بحث حاضر اما پرسش این است که آیا این طرح  به تنهایی می‌تواند منطق زندگی ما را با دیگران توضیح بدهد؟

تحقیقات بروشنی نشان داده است که انتخابهای عقلانی معمولا افراد را به این جهت سوق می‌دهد که بیش از اینکه  کسب‏ کالاهای همگانی‏گروه در ذهن شان به عنوان گزینه  اول و اصلی باشد به فکر مطلوبیتهای شخصی باشند و در ترجیحات خود تا آنجا که  به گروه برمی گردد، طفیلی‏گری را انتخاب بکنند. بنابراین اکثر تصمیمات جمعی به این سبب با شکست روبرو می‏شود که هرکس عمدتا با ملاحظات شخصی خود عمل می‌کند.

مانسر اولسن‏در کتاب معروف«منطق‏ کنش جمعی»(1965)به دنبال بررسی مسئله کنش جمعی[i] بود،بدین معنی که چگونه افرادی‏ که در راستای منافع شخصی خویش عمل می‏کنند،نمی‏توانند تدارک کالاها یا خدماتی را که از لحاظ جمعی به نفع همه‏شان است،تضمین کنند. [ii]

بنابراین لابد برای منطق رفتار اجتماعی خودمان، دلایلی بیش از  دلیل سود و زیان شخصی داریم. من رفتار می‌کنم نه صرفا برای خاطر آنکه نفعی برایم دارد یا از زیانی مرا برکنار می‌دارد بلکه چون دلایلی دیگر  برای این رفتار خود دارم. برخی از این دلایل ممکن است به قرار زیر باشند:

1.دلیل هنجاری[iii]: ما با چراغ قرمز می‌ایستیم هرچند ماشینی  از آن سوی دیگر نمی‌آید وپلیسی و دوربینی هم نیست وضرری نخواهیم کرد اگر از چراغ قرمز رد بشویم. از ایستادن نیز سودی متوجه ما نمی‌شود اما  فشار هنجارهای اجتماعی بر روی ما هست.

  1. دلیل اخلاقی[iv]: به نیازمندی کمک می‌کنیم و نه تنها سودی عایدمان نمی‌شود بلکه هزینه هم برای مان دارد. اما استدلال اخلاقی می‌گوید غمخواری بکن.
  2. دلیل شناختی[v]: برحسب کنجکاوی با پرسشی در گیر می‌شویم و چه اوقاتی را برای پیجویی این سؤالهای خود می‌گذاریم بدون اینکه سودی ببریم گاهی هزینۀ مادی  هم می‌کنیم.
  3. دلیل زیبا شناختی[vi]: سازی یاد می‌گیریم برای دل خویش. وقت می‌گذاریم برای کشیدن نقاشی….

5.دلیل معنایی[vii]:ما در زندگی خویش انواع اعمالی را انجام می‌دهیم که برای مان معنادار هستند یا با آنها به حیات خویش معنا می‌دهیم، صرف نظر از اینکه این اعمال لذتبخش یا سودمند باشند یا نباشند.

پس می‌توان نتیجه گرفت که الگوهای زیسته ما میل به  تنوع وتوسعه وتعالی  دارند و  لازم باشد از طرح سود بیرون می‌زنند. برای توضیح بیشتر این  ازقضایای هومنز در جامعه شناسی استفاده می‌کنم. وی از جامعه‌شناسان نیمه قرن بیستم در آمریکابود که نظریه مبادله[viii] را برای توضیح رفتار پایه‌گذار کرد. بعدها این نظریه را پیتر بلاو و دیگران عمق بیشتر بخشیدند توسعه دادند. هر چند بر نظریات هومنز نوعی کارکردگرایی سایه انداخته است و تا حد زیادی آرای او تقلیل ‌گرایانه و پوزینویستی است اما می‌توان دلالت‌هایی از  این نظریه برای فهم رفتار به دست آورد. خصوصا  قضیه چهارم برای بحث حاضرما خالی از دلالت نیست.  پنج قضیه[ix] هومنز عبارت اند از:

یک.قضیه موفقیت[x] : این قضیه می‌گوید ما رفتاری را انجام می‌دهیم که انتظار پاداش داریم. مثلا دنبال رفتارهای لذتبخش می‌رویم مانند پاداشی که در وجود خود از غذاهای خوب دریافت می‌کنیم و…

دو.قضیه محرک[xi] و پاسخ : برمبنای این قضیه ما به رفتاری برانگیخته می‌شویم که قبلاً از آن پاداش گرفتیم و محرکی برای برانگیخته شدن داریم. در مثال بالا،چون لذت را تجربه می‌کنیم دنبال سود می‌رویم. سود  و امکانات داشته باشیم  می‌توانیم با استفاده از آن،  فرصت‌های لذت بردن خود را بسط بدهیم. تا اینجای کار ملاحظه می‌شود ما بیشتر در طرح لذت وطرح سود زندگی می‌کنیم.

سه.قضیه ارزش[xii]:  این قضیه توضیح می‌دهد که  با کاهش و افزایش ارزش یک چیز،  انگیزه ما به آن کم یا زیاد می‌شود. در مثال فوق، هرچیزی که سود بیشتر داشته باشد و لذت بیشتر در پی بیاورد ارزش بیشتر پیدا می‌کند. برای نمونه شغل‌ها را برحسب همین دو عامل سود ولذت،  سبک سنگین می‌کنیم وهمچنان در قلمرو  الگوهای زیست خود،  مبتنی بر طرح لذت وطرح سود پیش می‌رویم.

چهار.قضیه محرومیت و اشباع[xiii]: این قضیه بر آن است که وقتی از پاداش‌هایی محرومیم ارزش بیشتری برای ما پیدا می‌کند و چون پاداش را بیشتر دریافت می‌کنیم به اشباع می‌رسیم و ارزش آن کمتر می‌شود. اکنون به مورد مثال دوباره توجه بکنیم. اگر امکانات مادی کافی در زندگی نداریم، همچنان ممکن است سود ولذتهای معمول زندگی برای ما مهم ترین کانون حیات باشند اما اگر سود و لذت‌های متعارف در دسترس هست، به اشباع می‌رسیم واینجاست که الگوی زیست ما میل به عبور از سود وزیان پیدا می‌کند. احساس نیاز  بیشتری برای استدلال‌های هنجاری واخلاقی و شناختی ومعنایی به میان می‌آید. چون از نظر اقتصادی تأمین  می‌شویم، نیازهای اجتماعی و فرهنگی دیگر خود را بیشتر نشان می‌دهند.

پنج.قضیه پرخاش و تأیید[xiv]: این قضیه می‌گوید وقتی پاداش مورد انتظار متعارف خود را می‌گیریم رفتارمان تأیید‌آمیز است برعکس اگر پاداش مورد انتظار متعارف را دریافت نکنیم رفتارمان پرخاشگرانه خواهد بود. مثلا  گروه‌هایی اجتماعی برمبنای استدلال‌های اخلاقی ومعنایی که در قضیه چهارم به آن اشاره شد، به دنبال تغییرات اجتماعی می‌روند. اگر اینها نتوانند پاداش بگیرند ومطالبات مورد نیازخود را به دست بیاورند، زمینه برای پرخاشگری‌های اجتماعی مساعد می‌شود.

خلاصه بحث این است که هرچند در طرح سود، توانایی‌هایی برای بسط حیات بشر وجود داردامااین طرح  به تنهایی قادر نیست منطق زندگی اجتماعی را به قدر کافی توضیح بدهد. ما استدلال‌هایی فراتر از سود وزیان داریم و با این استدلال‌ها دست به عمل می‌زنیم بدون اینکه  عمل خویش را لزوما در چارچوب سود وزیان به محک بزنیم. طبق قضیه چهارم هومنز گاهی از سود اشباع می‌شویم و محرکهایی غیر از سود شخصی برای ما اهمیت پیدا می‌کنند. طرح سود نه یگانه قاب ذهنی برای نگریستن به حیات بشر است و نه بهترین قاب ذهنی برای اندیشیدن به مسائل انسانی و برای توضیح زندگی  اجتماعی.

[i] Collective action

[ii] Olson M.(1965)Logic of Collective Action; Public Goods &Theory of Groups.Harvard University Press.

[iii] Normal reseon

[iv] Moral reseon

[v] Cognitice reseon

[vi] Aesthetic reseon

[vii] Meaningfull reseon

[viii] Homan’s Social Eachange Theory

[ix] Propusition

[x] Success

[xi] Stimulus

[xii] Value

[xiii] Deprivation/ Satiation

[xiv] Aggression/ Approval

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *