بار دیگر باز، شرایط همچنان سخت و دشوار است…….
راههای واقعگرایی و عقلانیت ملی و بقا و توسعه و پایداری بسته میشود…
رادیکالیسم و افراطیگری مترصد است، امکانهای رفع تخاصمات و صلح و گفتوگو در درون و بیرون، و توافق ملی و بینالمللی پی در پی از دست میرود، جامعه قطبی میشود و با یکجانبهگرایی حاکمان، بخشهایی از مردمان این سرزمین در معرض بیگانگی نسبت به بخشهای دیگر قرار میگیرد…خونها بر زمین، صداها ناشنیده و بغضها در گلو…. همبستگی ملی لطمه میخورد…..
در چنین بلیّهای باید به «زمان بزرگ»ِ ایرانی چشم دوخت و به ظرفیتهای نهفته روی آورد. باید ایستاد و مقاومت اخلاقی و معرفتی کرد. باید به وقت نومیدی، از عمق هستی خویش امید تراوید، باید صبور بود و مهربان بود و درک کرد و سلام گفت و سر از گریبان درآورد و دستی برای گرفتن پیش آورد و غمخوار انسان محنت زده ایرانی بود و نقد مصلحانه کرد و به عمل اجتماعی تنوع و عمق بخشید و به آگاهی و سازمانیابی اجتماعی و مدنی و کوششهای دراز مدت در بنیانها و زیرساختها اندیشید، باید از خشونت برکنار بود و میل به ناحق نکرد و همچنان ایستاد و عمل کرد و حقیقت و مصلحت را گفت و از آینده ایران و ایرانی محافظت کرد.
دیدگاهتان را بنویسید