متأسفانه تمامیخواهی در ایران هفت دریا نیز بیاشامد سیر نمیشود.
کل جامعه و زندگی و فرهنگ را، و دانشگاه ها را و مدارس را و حوزه عمومی علم را به قلمرو مستعمراتی خود و در تصاحب ایدئولوژی خود در آورده اند اما هنوز دندان طمع از یک خانه کوچکی نمیکنند.
«خانه اندیشمندان علوم انسانی» در این سالها از نادر فضاهایی بود که مباحث و گفتگوهای علمی با مشارکت انواع دیدگاهها و جریانهای فکری در علوم انسانی کشور در آن صورت میگرفت؛ اکنون میخواهند در آنجا را نیز تخته بکنند و در خدمت منافع و مقاصد گروهی و سیاسی خود درآورند.
من طی این سالها بارها با شواهدی شرح دادهام که چگونه تمامیخواهان، علوم انسانی را «علم ساکت» میخواهند؛ علوم انسانی را «مقفّل» میخواهند و طی این چند دهه انواع قفل و بستهای آشکار و نهان به آن زدهاند، علوم انسانی در نتیجه این تمامیخواهیها، به «علوم انسانی معطّل» تبدیل گشته است که بیاعتنایی سیستماتیکی به نتایج اندیشهها و پژوهشهای آن در اقتصاد، فرهنگ، سیاست، حکمرانی و دیپلماسی طی این چند دهه حکمفرما بود و هست.
کنونشاهدیم که حتی به این همه نیز بسنده نمیکنند و یک خانه کوچک متعلق به آن را هم تصرف میکنند و این یعنی تمامیخواهی….
این یعنی «علوم انسانی مسخّر»
باید بپرسیم از آقایان؛ گیریم قضاتی هم نبود تا از این خانه دفاع حقوقی بکنند (و امیدوارم چنین نشود)
گیریم شما این خانه را نیز تصرف کردید،
بسیارخوب! با یک «جامعه دانشگاهی شده» میخواهید چه بکنید؟
با «علوم انسانی خانه بدوش و تحول خواه» در جای جای این سرزمین و با اصحاب «علوم انسانی انتقادی ایران» در جای جای دنیای آزاد میخواهید چه کنید؟
گیریم که همه مکانهای فیزیکی را به تصرف خود درآوردید، آیا از عهده اذهان و جانهای ما نیز بر میآیید؟ هرگز….
زندگی در این سرزمین جاری است و تمامیخواهان اگر هم ساختمانها و بدنها را متصرف شدند،
روح و جان و اندیشههای یک جامعه زنده را نمیتوانند به تصرف خود دربیاورند….
دیدگاهتان را بنویسید