شرایط است که ما را با خود میبرد؟ یا میتوانیم نقش خود را کم وبیش برآنها بزنیم؟ سالها پیش آرای آلبرت بندورا[1] برای من روزنه ای تازه گشود. مدیون او هستم و از جمله همین هفته نیز در وضع دشواری به دادم رسید.
دیدگاههای سادۀ خطی، یا یکسره ساختارها و جبر شرایط را دیده اند ویا به طرزی رمانتیک از ارادۀ بشر سخن گفته اند. اما نظریۀ دوجانبه گرایی[2] این معما را واقع بینانه تر و به گمان بنده رضایتبخش تر توضیح میدهد.
بندورا میان فرد وشرایط از مفهوم سومی بحث کرد و آن «کنش» است. وقتی فقط فرد و موقعیت را میبینیم یک بردار خطی میان آنهاست. جهت بردار به نظر اراده گرایان از فرد به موقعیت است؛ این فرد است که موقعیت را ایجاد میکند یا تغییر میدهد! جهت به نظر جبرگرایان برعکس از موقعیت به فرد است؛ این شرایط است که فرد را با موجهای خود بالا وپایین میکند.
اما وقتی آن مفهوم سوم یعنی کنش فرد (در مواجهۀ او با هر موقعیت خاص) به میان میآید، مدل ما دیگر حالت خطی ساده ندارد. فرد بواسطۀ کنش خویش میتواند با هر شرایطی رابطۀ دوجانبه ای برقرار بکند. رفتار فرد وارد معادله میشود، در موقعیت مداخله میورزد، آن را تعدیل میکند والبته این موقعیت تعدیل یافته نیز به نوبۀ خود همچنان ارادۀ فرد را مشروط ومحدود میکند. اما با همین ارادۀ میزان شده با شرایط چهها که نمی توان کرد.
فرد، هستی اصیلی است و درمواجهه با هر موقعیت، قادر است کنشی فعال وخلاق در پیش بگیرد. درست است که شرایط، فرد را محدود میکند اما یک متغیر تعدیل کننده ومداخله کننده ای در میان هست وآن کنش فرد است.
کنش میتواند ذهنی وعملی باشد. کنش ذهنی، طرز نگاه ما به موضوع و مدیریت هیجانات وروحیات وخیالات و افکار خودمان است. میتوانیم در هر موقعیت هرچند ناملائم، نیروهای پیدا وپنهان درونی خود را بازشناسی و بازآرایی بکنیم و آنها را به سوی موقعیت گسیل بکنیم. کنش عملی، کشف کوچک ترین امکانات نهفته در هر موقعیت، حتی موقعیتهای دشوار است. این چنین قادر میشویم رفتار ظریفی با شرایط در پیش بگیریم ونقش کنش خود را بر آن بزنیم.
قایقرانهای بومی در مواجهه با بادهای مخالف از چیزی استفاده میکنند که بهتر است آن را «زاویه» بنامیم. باد از رو به رو میوزد و آنان با تنظیم زاویۀ بادبانهای شان میکوشند اندک اندک مقداری از نیروی باد مخالف را پشت بادبان به کمک بگیرند و مارپیچ پیش بروند. بادبانهای ما در شرایط دشوار، نگاه ما به خود و به شرایط است و زاویه ای است که با کنش خویش میگیریم ، امکانهای ناشناخته ای است که در خود ونیز در دل موقعیتها و شرایط شناسایی وایجاد میکنیم، هستی خویش را مارپیچی پیش میبریم و حتی از بدترین بحرانها نیز عبور میدهیم…..
روزهای آخر خرداد91: بیمارستان مهر/ تیمارداری بانوی عزیزم
[1] Albert Bandura
[2] Reciprocal theory
دیدگاهتان را بنویسید