اجتماع ما دانشگاهی میشود ولی دانشگاه ما اجتماعی نیست؛ چرا؟
بخشی از طرح بحث مقصود فراستخواه در نشست شبکه تجارب دانشگاهی، 11 مرداد 99
اجتماع ایران، از حیث جمعیت تحصیلکرده و دیگر شاخصهای تحرک اجتماعی و ارتباطی، یک «اجتماع دانشگاهی» شده است بدون اینکه دانشگاه ایرانی «دانشگاهی اجتماعی» بشود. وصف حال جامعه کنونی ایران به سبب ظرفیتهای پرشتاب آموزشی واینترنتی، جامعهای شده است سراسیمه؛ که رؤیاهای زیادی در سر دارد اما نه اندیشکدههایی برای پشتیبانی فکری و علمی او هست و نه دانشگاه ها میتوانند با این جامعۀ بیقرار، ارتباط ارگانیکی برقرار بکنند و با او به نحو سرراست و زنده سخنهای دقیق بگویند و برای مسائلش راههای علمی و عقلانی ارائه بدهند. ایران و آلمان جمعیتی یکسان دارند اما تینکتنکهای آلمان دست کم سه و نیم برابر است در کمیت، فارغ از تفاوتهای کیفی و محتوایی و اثرگذاریشان.
دانشگاههای ایران از جامعهای که زمانی آن را هل میدادند جاماندهاند. از بس که جامعه بشدت در مدار تغییرات پرشتاب قرار گرفته و از بس که دانشگاهها گرفتار دیوانسالاری متمرکز دولتزده و دستوپاگیر هستند با فرهنگ سلسله مراتبی و نخبهگرایی.
زمانی ایران دوران پرتکاپویی داشت که اگر در او کشاورزی مدرنی مورد نیاز بود؛ مدرسه فلاحت با ریاست مسیو داشر از او پشیبانی میکرد؛ اگر ایران صنعت جدید لازم داشت مدرسه ایران و آلمان بود، یا اگر جامعه دنیال جریان حقوقی و دیپلماسی و قانون مدرن بود مدرسه سیاسی برای او تولید محتوا میکرد و پاسخگو بود. اگر جامعه با شیوع وبا مواجه می شد دارالفنون و مدرسه طب با استادانی مثل پولاک، شلیمر و تولوزان از جامعه پشتیبانی میکردند.
در نتیجه اکنون در ایران جامعه ای بیتاب داریم که مدارک دانشگاهی در آن افزایش مییابد ولی هنوز چندان تفکر علمی و رفتار علمی و تصمیمات مبتنی بر علم را نیاموخته است. متوسط سالهای تحصیل ایرانیان افزایش مییابد و در هر نقطه از آن ساختمانهای دانشگاهی سر بر میآورند. دانشگاه در ایران، همه جا هست ولی هیچ جا نیست.
مشاهده در اینستاگرام
دیدگاهتان را بنویسید