در سوگ دکتر فیرحی

Published at 4 سال ago

دکتر فیرحی نیز از دست رفت و انبوهی از مصائب و رنجها را به همراه چکّۀ آرام و نجیبانۀ امیدها و ایمان‌های صمیمی به همۀ یک نسل نگران سپرد. فیرحی از تبار عالمان دینی، محققان و معلمان دانشگاهی بود که با تردد در منطقه‌های میانیِ حوزه و آکادمیا، شأن فاخر «آزادی علمی» و «استقلال فکری» را هرگز به ثمن بخس مطامع نفسانی و تعلقات حقیر دنیوی نفروخت.

او با تصمیمی خودآگاه، متکفل بخشی از میراث دانش ایرانی و اسلامی شد تا آن را با نظام مدرن معرفت علمی آشنا بکند. او نویسنده‌ای افق‌گشا و محققی مسأله گرا بود. مأخذ به مأخذ، در به در، در پی مرهمی برای زخم‌های یک ملت بود؛ با تقلایی تمام در زنگارزدایی‌های یک تاریخ پر سنگلاخ.

در عرصۀ تحلیل گفتمان، دست کم تا آنجا که به حوزه‌ای از مطالعات ایران و اسلام مربوط می‌شود، فیرحی مطمئنا «مؤلفی صاحب امضا» و «مرجع» بود. هر دانشجوی علوم اجتماعی و انسانی که رساله‌ای، تحقیقی، مشورتی یا کلاسی با این دانش‌آموز داشت، اگر می‌خواست در حوضچۀ تبارشناسی، شناکردن آغاز کند به این متفکر اصیل سرزمین مان ارجاع می‌دادم.

برای هر ملتی در سفر تاریخی‌اش و سوانح ایامش، مسأله‌های فکری مهمی از دل مناسبات و موقعیت‌های آن ملت سر بر می‌آورد که بدون فهم عمیق این مسأله‌ها و کوشش جدی برای حل رضاتبخش آن، نمی‌توانند با موفقیت به راه خود ادامه بدهند. برای جامعه ما و بویژه تجربۀ معاصرت ما نیز تا لحظه اکنون تاریخی‌مان، بی‌گمان «مسألۀ دین و دولت» یکی از دشوارترین مسأله‌ها بود و هست. فیرحی در عوض بسنده کردن به کلیشه‌های مرسوم از هر دو سو، به سر وقت این مسأله رفت و سالهای سال با کلاس‌های درس، با مقالات و کتب وسخنرانی‌ها، از حوزه‌های دینی تا دانشگاه و از هر دو تا عرصه عمومی؛ با ته و توی این مسأله و ابعاد و اضلاع پیچیده آن در آویخت تا بگوید کلیشه‌ها چه سنتی چه ایدئولوژیک و چه مدرن از عهدۀ حل این معما بر نمی‌آیند.

این دانش آموز نمی‌تواند سنگینی سراسیمۀ اندوهی را که با شنیدن نخستین خبر دهشتناک این ضایعه بر جانش نشست در کلمات بیان کند جز اینکه بگوید : آه از یک برنامۀ پژوهشی ناتمام …

منبع: روزنامه شرق مورخ 22 آبان 1399

———————————————————————————————————————————

باز در لحظه‌ای دیگر از نابهنگامی‌ها و نامرادی‌های‌مان، این بار دکتر فیرحی بود که از دشواری‌های یک راه ناهموار بیاسود و نفَسی راحت در امتدادِ ابدیتی بی‌انتها کشید؛ بی‌آنکه لحظه‌ای بخواهد چراغ آگاهی ومشعل بازاندیشی‌های متأملانه و ناقدانه را بر زمین بگذارد و یا به دست تاریکی جهالت‌ها و توفان تعصبات، جزم اندیشیها و افراط‌گرایی‌ها تسلیم کند. نوشته‌ها و آثار منتشر نشدۀ او گواهی خواهد داد تا آخرین روزها چگونه همچنان در رنج آگاهی و تأملاتی غوطه‌ور بود که برای حل معماهای فکری و افق گشایی‌های اندیشه سیاسی، این جهان پرابتلای ما شدیدا به آن نیاز دارد.

معمولا هر متفکری به تمایزهایی شناخته می‌شود و یکی از تمایزهای فیرحی «نقدِ درونْ ماندگار» بود. ناقدان فکر سنتی سیاسی در عالم اسلامی، خصوصا در نقد و تحلیل اشکال ایدئولوژیک برساخته شده از آن (مثل رادیکالیسم دینی، بنیادگرایی مذهبی و…) بسیار بودند و هستند و همه با ارزش‌اند ولی تنها بخشی از آنها بدون اینکه اقلیم معرفت دینی و میراث فکری را ترک بکنند و از بیرون به او بپردازند، در خود اقلیم محکم و استوار می‌ایستند و برنامه فکر انتقادی و تأملات ژرف و بازاندیشی‌های خود را در زمین فکر دینی پیش می‌برند.

ناقدی که در زیستبوم فقه اسلامی و میراث فکر اسلامی اقامت می‌کند و باز نقد و تحلیل می‌کند، او در حقیقت در فلات یک مسأله می‌ایستد، با سرشت و طبیعت امور در تماس است و در همان حال با هزار توی مسأله هایش در می‌افتد. این نقد او، نقدی آن سو رونده و برگذرنده نیست بلکه نقد و تحلیل اندرباشنده و درگیر شونده است. این همان «نقدِ درونْ ماندگار» است. او مسأله‌ها را از نزدیک زیست می‌کند، رنج فهمیدن بر خود هموار می‌سازد و قلمروزایی‌ها و قلمروگشایی می‌کند. اموری به او فشار می‌دهند و او با آنها کلنجار می‌رود. کار او نخی از کلاف سردرگمی برگرفتن و با گره‌های کور بی‌شماری پیچ و تاب خوردن است.

ارزش پروژۀ فکری و تحقیقاتی فیرحی این بود؛ دریغ از این نیمه راه، دریغ از این ضایعه؛ دریغ و درد؛ جز اینکه ردپاها بمانند و اَعلام و نشانه‌هایی برای ادامۀ راه محققان و متفکران و نسلهای جدید و چالاک علمی در این سرزمین باشند….

منبع: روزنامه اعتماد مورخ 22 آبان 1399

———————————————————————————————————————————

همچنین بنگرید به گفت‌وگوی حامد سیاسی‌راد از دیدار نیوز با مقصود فراستخواه

 

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *