اشاره: نویسنده این سطور در خانوادهای متدین به بار آمده، کودکی تا جوانیاش را پیش از انقلاب با نماز و روزه و سبک زندگی مذهبی سپری کرده و از خانه تا محله و شهرخویش و سپس شهرهای دیگر چندین دهه مدام در مجالس دینی حضور داشت و با مسجد و منبر و تفسیر مأنوس شده، تاحدی کتب و منابع دینی خوانده و تحصیلات دینی داشت.
دین، نهادی اجتماعی، فرهنگی و مدنی است و نه دولتی. دینداری و ایمان با آزادی معنا مییابد. بهترین و خالصترین حیات دینی که در عالَم میتوان تصور کرد، حیات ایمان و مؤمنان در یک نظام دموکراسی خوب و آزادمنشانه است.
اینجا بنای ورود به تحلیلهای جدی فقهی، تفسیری و تاریخی در موضوع حجاب نیست که حدیث مفصلی است. حتی در صدد بیان انبوهی تحقیقات میدانی نیستم که طی سالهای اخیر خواندهام یا زیر نظرم انجام گرفته یا شخصاً پژوهش کردهام و به استناد آنها در ایران امروز بخش مهمی از متدینان نیز مایل و قائل به آزادی دختران و زنان خانواده، فامیل، محله و شهرشان در انتخاب پوشش به مثابۀ یک سبک زندگیاند.
متفکران دینی مستقلی از همان ابتدای انقلاب با تبدیل نوع پوشش به امریه حکومتی مخالف بودند.
بکوشیم ضمن نقد ساختارها و سیاستها، خود نیز برای رعایت مبادی اخلاق انسانی، برای برائت ذمه خویش درباب حق و حقوق هموطنانی که به هر علت یا دلیلی مایل به سبک زندگی مورد نظر حکومت نیستند، حتی برای حفظ کیان دین، ارجمندی ایمان و شرف عفاف در وجدانهای بیدار و چشمان کنجکاو نسلهای فردای ایران و جهان، دامان نهاد اجتماعی دین را که بخش مهم فرهنگ و تمدن ایرانی است و قرین آزادی و انتخاب است، از شوب غضب و عصبیت، از لوث اجبار، اکراه و خشونت، مردسالاری و مردمآزاری، از انواع مقتضیات قدرت و ریاست، از منافع دنیوی و دستاویزهای جناحی مصون بداریم.
دریغا جانب عزیز ایمان که از والاترین مدارج احوال روحی بشر و عالیترین مجالی حیات معنوی در هرکجای دنیاست از این انقلابات دهر و ابتلائات ویرانگر روزگار… دردا و دریغ.
دیدگاهتان را بنویسید